کلمه جو
صفحه اصلی

ساید

عربی به فارسی

غالب , مسلط , حکمفرما , نافذ , عمده , برجسته


فرهنگ اسم ها

اسم: ساید (پسر) (عربی) (تلفظ: sāyed) (فارسی: ساید) (انگلیسی: sayed)
معنی: مهتر، سرور

فرهنگ فارسی

مهترقوم، سرورقوم، ساده جمع
مهتر سرور جمع ساده سیائد .

( اسم ) چرکی که از آهن بیرون آرند ریم آهن .
مهتر و یا کمتر از آن

فرهنگ معین

(یَ ) (اِ. ) چرکی که از آهن بیرون آرند.

لغت نامه دهخدا

ساید. [ ی َ ] (اِ) ریم آهن و آن چرکی باشد که از آهن بیرون آید. (برهان ) (آنندراج ).


ساید. [ ی ِ ] (ع ص ) سائد. رجوع به سائد شود.


ساید. [ ی َ ] ( اِ ) ریم آهن و آن چرکی باشد که از آهن بیرون آید. ( برهان ) ( آنندراج ).

ساید. [ ی ِ ] ( ع ص ) سائد. رجوع به سائد شود.

سائد. [ ءِ ] ( ع ، ص ) مهتر یا کمتر از آن. ج ، سادة. سیائد. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ) ( قطر المحیط ). یقال هو سیّد قومه و اذا اخبرت انّه قلیل یکون سیّد قلت : هو سائد قومه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

مهتر قوم، سرور قوم.

پیشنهاد کاربران

اون روی دیگه


کلمات دیگر: