کلمه جو
صفحه اصلی

عسکری

فارسی به انگلیسی

military

عربی به فارسی

جنگي , لشکري , جنگجو , نظامي


فرهنگ فارسی

ابو هلال حسن بن عبدالله بن سهل عالم شعر و ادب بود و نسبتش به عسکر مکرم از شهرهای اهواز میرسد . از تالیفات اوست : کتاب جمهره الامثال کتاب معانی الادب کتاب من احتکم من الخلفائ الی القضاه کتاب التبصره که کتابی است مفید کتاب شرح الحماسه کتاب الدراهم و الدینار کتاب المحاسن فی تفسیر القر آن کتاب صناعتی النظم و النثر . یاقوت در مورد وفات وی گوید : درباره وفات او چیزی بما نرسیده است جز اینکه در آخر کتاب الاوائل که یکی از مولفات اوست عبارت ذیل را دیدم [ از املائ این کتاب در چهارشنبه دهم شعبان ۳۹۵ فراغت یافتیم ] با در نظر گرفتن تاریخ مذکور وفات وی پس از سال ۳۹۵ ه.ق ./ ۱٠٠۵ م . خواهد بود .
( صفت ) ۱ - منسوب به عسکر مکرم : شکر عسکری نی عسکری . ۲ - نوعی از انگور که پوست نازک سبز دارد .
محمد بن علی عسکری مفتی اهالی عسکر در مصر او فقیهی شافعی بود و کتب شافعی را از ربیع ابن سلیمان و یونس بن عبدالاعلی روایت کرد

فرهنگ معین

(عَ کَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به عسکر، لشکری ، سپاهی .
( ~ . ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به عسکر مکرم از شهرهای قدیم خوزستان . ۲ - (اِ. ) در فارسی نوعی انگور.

(عَ کَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به عسکر؛ لشکری ، سپاهی .


( ~ .) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به عسکر مکرم از شهرهای قدیم خوزستان . 2 - (اِ.) در فارسی نوعی انگور.


لغت نامه دهخدا

عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) علی بن سعدبن عبداﷲ عسکری ، مکنی به ابوالحسن . محدث و رحاله ٔ قرن سوم هجری . رجوع به علی عسکری شود.


عسکری. [ ع َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عسکر. لشکری. سپاهی. ( فرهنگ فارسی معین ). || جنگی و بهادر. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عسکر شود. || منسوب به عسکر مکرم ، که شهری است از کوره اهواز. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به عسکر که شهری است از خوزستان و اهواز، میان بصره و فارس ، و گویند دهی است میان حرمین. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به عسکر و عسکر مکرم شود.
- انگور عسکری ؛ نوعی انگور نازک پوست و خردهسته. قسمی انگور نهایت لطیف و پوست نازک و بی دانه. و رجوع به انگور شود.
- شکر عسکری ؛ شکر که از عسکر مکرم آرند :
به داروی علم درون علم دین
ز بس منفعت شکّر عسکریست.
ناصرخسرو.
چون شکر عسکری آور سخن
شاید اگر تو نبوی عسکری.
ناصرخسرو.
- نی عسکری ؛ نیشکر عسکری. نیشکر که از عسکر مکرم آرند :
طبع کافی که عسکر هنر است
چون نی عسکری همه شکر است.
خاقانی.
و رجوع عسکر و عسکر مکرم شود.
|| نوعی شراب که از شکر سازند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودحله بخش گناوه شهرستان بوشهر. سکنه آن 370 تن. آب آن از رود حله. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

عسکری. [ ع َ ک َ ]( اِخ ) دهی از دهستان تمیمی بخش کنگان شهرستان بوشهر. سکنه آن 100 تن. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما و تنباکو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن رشیق عدل عسکری ، مکنی به ابومحمد. محدث و از اهالی عسکر مصر بود. از نسائی و یموت بن مزرع روایت کرد و دارقطنی از وی روایت دارد. تولد وی در چهارم صفر سال 383 هَ.ق. روی داد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان ذیل ماده عسکر مصر شود.

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سعیدبن اسماعیل بن حکیم ، مکنی به ابواحمد. فقیه و ادیب بلاد خوزستان در قرن چهارم هجری بود. وی خال حسن بن عبداﷲبن سهل عسکری میباشد. و نسبت او به عسکر مکرم است. رجوع به حسن عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 97، سیرالنبلاء، ابن خلکان ج 1 ص 132، انباء الرواة ج 1 ص 310، اللباب فی تهذیب الانساب ، معجم البلدان ذیل ماده عسکر مکرم.

عسکری. [ ع َ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن مهران عسکری ، مکنی به ابوهلال. از فضلای قرن چهارم هجری. رجوع به ابوهلال عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2 ص 211، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 112، معجم البلدان ج 6 ص 177، دمیةالقصر، ارشاد الاریب ، البعثة المصریة، معجم البلدان ذیل ماده عسکر مکرم.

عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن مهران عسکری ، مکنی به ابوهلال . از فضلای قرن چهارم هجری . رجوع به ابوهلال عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2 ص 211، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 112، معجم البلدان ج 6 ص 177، دمیةالقصر، ارشاد الاریب ، البعثة المصریة، معجم البلدان ذیل ماده ٔ عسکر مکرم .


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) حسن بن رشیق عدل عسکری ، مکنی به ابومحمد. محدث و از اهالی عسکر مصر بود. از نسائی و یموت بن مزرع روایت کرد و دارقطنی از وی روایت دارد. تولد وی در چهارم صفر سال 383 هَ .ق . روی داد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان ذیل ماده ٔ عسکر مصر شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) علی بن سعید عسکری ، مکنی به ابوالحسن . از محدثان بود و نسبت او به عسکر سامراء میباشد. وی بسال 298 هَ .ق . به اصفهان رفت ، سپس عازم نیشابور گشت و به سال 300 هَ .ق . در این شهر درگذشت .از جمله کتابهای اوست : الشیوخ و المسند. (از الاعلام زرکلی از اخبار اصبهان ). و رجوع به علی عسکری شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) علی بن محمد عسکری . رجوع به علی عسکری شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن جعفر حداد عسکری ، مکنی به ابوالحسن . از علمای قرن چهارم هجری . رجوع به علی حداد شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی بن موسی علیهم السلام . دهمین امام از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه و نسبت او به عسکر سرمن رأی است . رجوع به ابوالحسن (علی النقی ...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 5، ابن خلکان ج 1 ص 322، منهاج السنة ج 2 ص 129، یعقوبی ج 3 ص 225، نورالابصار ص 158، تاریخ بغداد ج 12 ص 56، نزهةالجلیس ج 2 ص 82، اللباب فی تهذیب الانساب ج 2.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ عسکری ، مکنی به ابوبکر. از فقیهان حنفی و معتزلی بود. وی قاضی عسکر خلیفه المهدی بشمار میرفت و نسبت او به عسکر المهدی است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). ورجوع به معجم البلدان ذیل ماده ٔ عسکر المهدی شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ )حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی الرضا علیهم السلام (امام ...)، مکنی به ابومحمد. امام یازدهم شیعه ٔ اثناعشریه . نسبت او به عسکر سرمن رأی است . رجوع به حسن عسکری و اللباب فی تهذیب الانساب و حسن بن علی ... شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به عسکر. لشکری . سپاهی . (فرهنگ فارسی معین ). || جنگی و بهادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به عسکر شود. || منسوب به عسکر مکرم ، که شهری است از کوره ٔ اهواز. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به عسکر که شهری است از خوزستان و اهواز، میان بصره و فارس ، و گویند دهی است میان حرمین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به عسکر و عسکر مکرم شود.
- انگور عسکری ؛ نوعی انگور نازک پوست و خردهسته . قسمی انگور نهایت لطیف و پوست نازک و بی دانه . و رجوع به انگور شود.
- شکر عسکری ؛ شکر که از عسکر مکرم آرند :
به داروی علم درون علم دین
ز بس منفعت شکّر عسکریست .

ناصرخسرو.


چون شکر عسکری آور سخن
شاید اگر تو نبوی عسکری .

ناصرخسرو.


- نی عسکری ؛ نیشکر عسکری . نیشکر که از عسکر مکرم آرند :
طبع کافی که عسکر هنر است
چون نی عسکری همه شکر است .

خاقانی .


و رجوع عسکر و عسکر مکرم شود.
|| نوعی شراب که از شکر سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).

عسکری . [ ع َ ک َ ](اِخ ) دهی از دهستان تمیمی بخش کنگان شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چاه . محصول آن غلات و خرما و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


عسکری . [ ع َ ک َ ](اِخ ) محمدبن علی عسکری . مفتی اهالی عسکر در مصر. او فقیهی شافعی بود و کتب شافعی را از ربیعبن سلیمان و یونس بن عبدالاعلی روایت کرد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان ذیل عسکر مصر شود.


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سعیدبن اسماعیل بن حکیم ، مکنی به ابواحمد. فقیه و ادیب بلاد خوزستان در قرن چهارم هجری بود. وی خال حسن بن عبداﷲبن سهل عسکری میباشد. و نسبت او به عسکر مکرم است . رجوع به حسن عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 97، سیرالنبلاء، ابن خلکان ج 1 ص 132، انباء الرواة ج 1 ص 310، اللباب فی تهذیب الانساب ، معجم البلدان ذیل ماده ٔ عسکر مکرم .


عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 370 تن . آب آن از رود حله . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فرهنگ عمید

لشکری؛ سپاهی.


نوعی انگور سبزرنگ و بی‌دانه.


لشکری، سپاهی.
نوعی انگور سبزرنگ و بی دانه.

دانشنامه عمومی

عسکری می تواند اشاره ای به یکی از موارد زیر باشد:
حسن عسکری، یازدهمین امام شیعه دوازده امامی
عسکری، مزدوران محلی و سیاه پوست استعمار اروپا در آفریقا
بانک عسکری، از مهم ترین بانک های پاکستان
روستای عسکری، شهرستان بوشهر، استان بوشهر، ایران
روستای عسکری، شهرستان کنگان، استان بوشهر، ایران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عسکری (ابهام زدایی). عسکری ممکن است اسم برای اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • امام حسن عسکری علیه السلام، امام و پیشوای یازدهم از امامان معصوم (علیهم السلام)• ابو هلال عسکری ، حسن بن عبدالله بن سهل معروف به ابوهلال عسکری، شاعر، ادیب، لغت شناس و استاد در صنایع شعری• ابواحمد عسکری، اَبو اَحْمَدِ عَسْکَری، حسن بن عبداللـه بن سعید (۲۹۳-۷ ذیحجه ۳۸۲ق/۹۰۶- فوریۀ ۹۹۳م)، لغت شناس، ادیب و محدّث ایرانی• ذبیح الله محلاتی مشتاق عسکری، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری• ثبیت بن محمد عسکری، متکلم و فقیه و محدّث امامی قرن سوم• سید مرتضی عسکری، از علمای بزرگ شیعه در عصر معاصر
...

پیشنهاد کاربران

عَسْکَر : ج عَسَاکِر [ عسکر ]: همه گروه ، لشکر ، هر چیز بسیار ( این کلمه فارسی است ) .

کشری. سپاهی



کلمات دیگر: