کلمه جو
صفحه اصلی

طوف

عربی به فارسی

جسم شناور بر روي اب , سوهان پهن , بستني مخلوط با شربت وغيره , شناور شدن , روي اب ايستادن , سوهان زدن


فرهنگ فارسی

طواف، گردچیزی گردیدن، دورزدن
۱ - ( مصدر ) دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن . ۲ - ( اسم ) طواف گشت .
شناخ و آن مشکهای دم کرده با هم بسته مانند سطح ساخته که بوی از آب گذرند و اسباب خود را برند .

فرهنگ معین

(طُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) گرد چیزی گشتن . ۲ - (اِمص . ) گردش ، گشت .

لغت نامه دهخدا

طوف . (ع اِ) اخذه بطوف رقبته وبطاف رَقبته ، و قد مر فی الصاد فی لغة الصوف . (منتهی الارب ). || زن گنده ٔ پیر. (اوبهی ). زنی را گویند که بغایت پیر و کهنه شده باشد. (آنندراج ).


طوف. [ طَ ] ( ع اِ ) شناخ و آن مشکهای دم کرده با هم بسته مانند سطح ساخته که به وی از آن گذرند و اسباب خود را برند. ( منتهی الارب ). مشکی چند که باد در آن دمند و با یکدیگر استوار ببندند چنانکه بصورت سطح هموار شود و برآن سوار شوند و از آب بگذرند. ( منتخب اللغات ). || عسس. گاو نری که بر گرد گاو دیگر در خرمن کوبی حرکت کند. ( اقرب الموارد ). || پلیدی. ومنه الحدیث : لایصلین احدکم و هو یدافع الطوف و البول. ( منتهی الارب ). غایط. ( منتخب اللغات ). حدث مردم. ( مهذب الاسماء ). || قِلْد. ( اقرب الموارد ).

طوف. [ طَ ] ( ع مص ) طواف. طوفان.تطواف. ( منتهی الارب ). مطاف. تجلس. گشت. شوط. دور گردیدن. گرد گردیدن. گرد برآمدن. ( تاج المصادر ). گرد ورآمدن. ( زوزنی ). گرداگرد چیزی گردیدن. مطلق سیر و گشت. ( غیاث ) ( آنندراج ). گرد و پیرامون کعبه گشتن. ( منتهی الارب ). گرد چیزی گشتن. ( منتخب اللغات ) : و تاش بدان عزم است که حالی طوفی کند تا حشمتی افتد و هزاهزی در عراق افتاده است. ( تاریخ بیهقی ص 367 ).
طوف کردم گرد کوی او برای روی او
ناگهان از چشمه های چشم من طوفان گرفت.
سوزنی.
عید ایشان کعبه وز ترتیب پنج ارکان حج
رکن پنجم هفت طوف چار ارکان دیده اند.
خاقانی.
پس از میقات حج و طوف کعبه
حجار سعی و لبیک و مصلی.
خاقانی.
هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب.
خاقانی.
به وقت حاجت پیرامن آن طواف کرده و تضرع و زاری نموده... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 415 ). || بقضا حاجت شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). رفتن بیرون برای قضای حاجت. ( منتخب اللغات ). غائط کردن. ریستن. به حاجت گاه شدن. پلیدی انداختن. || دور کردن برزنان و آن کنایه از آرمیدن باشد. ( منتهی الارب ). || آمدن خیال در خواب.

طوف. ( ع اِ ) اخذه بطوف رقبته وبطاف رَقبته ، و قد مر فی الصاد فی لغة الصوف. ( منتهی الارب ). || زن گنده پیر. ( اوبهی ). زنی را گویند که بغایت پیر و کهنه شده باشد. ( آنندراج ).

طوف . [ طَ ] (ع اِ) شناخ و آن مشکهای دم کرده با هم بسته مانند سطح ساخته که به وی از آن گذرند و اسباب خود را برند. (منتهی الارب ). مشکی چند که باد در آن دمند و با یکدیگر استوار ببندند چنانکه بصورت سطح هموار شود و برآن سوار شوند و از آب بگذرند. (منتخب اللغات ). || عسس . گاو نری که بر گرد گاو دیگر در خرمن کوبی حرکت کند. (اقرب الموارد). || پلیدی . ومنه الحدیث : لایصلین احدکم و هو یدافع الطوف و البول . (منتهی الارب ). غایط. (منتخب اللغات ). حدث مردم . (مهذب الاسماء). || قِلْد. (اقرب الموارد).


طوف . [ طَ ] (ع مص ) طواف . طوفان .تطواف . (منتهی الارب ). مطاف . تجلس . گشت . شوط. دور گردیدن . گرد گردیدن . گرد برآمدن . (تاج المصادر). گرد ورآمدن . (زوزنی ). گرداگرد چیزی گردیدن . مطلق سیر و گشت . (غیاث ) (آنندراج ). گرد و پیرامون کعبه گشتن . (منتهی الارب ). گرد چیزی گشتن . (منتخب اللغات ) : و تاش بدان عزم است که حالی طوفی کند تا حشمتی افتد و هزاهزی در عراق افتاده است . (تاریخ بیهقی ص 367).
طوف کردم گرد کوی او برای روی او
ناگهان از چشمه های چشم من طوفان گرفت .

سوزنی .


عید ایشان کعبه وز ترتیب پنج ارکان حج
رکن پنجم هفت طوف چار ارکان دیده اند.

خاقانی .


پس از میقات حج ّ و طوف کعبه
حجار سعی و لبیک و مصلی .

خاقانی .


هست به پیرامنش طوف کنان آسمان
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب .

خاقانی .


به وقت حاجت پیرامن آن طواف کرده و تضرع و زاری نموده ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 415). || بقضا حاجت شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). رفتن بیرون برای قضای حاجت . (منتخب اللغات ). غائط کردن . ریستن . به حاجت گاه شدن . پلیدی انداختن . || دور کردن برزنان و آن کنایه از آرمیدن باشد. (منتهی الارب ). || آمدن خیال در خواب .

فرهنگ عمید

طواف#NAME?


= طواف

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طُّوفَانَ: طوفان (هر حادثهای است که انسان را احاطه کند ، و لیکن بیشتر متعارف شده که در آب بسیار زیاد استعمال شود . و در مجمع البحرین میگوید : این کلمه به معنای سیلی است که زمین را در خود غرق کند ، و اصل آن ، ماده طوف است که به معنای طواف و دور زدن میباشد . )
معنی طَائِفَةٌ: طائفه - جماعتی از انسانها (طائفه به معنای جماعتی از انسانها است و گویا بدین مناسبت جماعتی از انسانها را طائفه نامیدهاند ، که عرب قبل از آنکه به زندگی شهرنشینی برسند ، شعبه شعبه و قبیله قبیله بودند و هر قبیلهای در گوشهای از بیابان زندگی میکردند ، تابس...
تکرار در قرآن: ۴۱(بار)
دور زدن. «طافَ حَوْلَ الشَّیْ‏ءِ: دارَ حَوْلَهُ» چنانکه فرموده . یعنی پسران جاویدان به دور آنها هستند. تطوّف از باب تفعّل نیز طواف کردن است . «یَطَوَّفَ» در اصل یتطوّف و از باب تفعّل است از این آیه و آیه بدست می‏آید که رفت و آمد میان دو شی‏ء را نیز طواف گویند که سعی بین صفا و مروه دور زدن در اطراف آن دو نیست بلکه گردش میان آنها است. طائف: طواف کننده. طائف شیطان وسوسه او است. راغب گوید: به خیال و جنّ و حادثه به طور استعاره طائف گویند. که وسوسه شیطانی به دور انسان (در عالم خیال) می‏گردد تا اغفالش کند. در آیه . به حادثه و بلا طائف گفته شده، از «عَلَیْها» به نظر می‏آید که بلای آسمانی بوده است. طائفه: قسمتی از مردم و قطعه‏ای از شی‏ء است مثل . ولی در قرآن به معنای دوم به کار نرفته. طبرسی فرموده: در اصل و تسمیه آن دو قول است یکی‏آن که طائفه مثل رفقائی است که از حمله کارشان سفر و طواف در شهرها است. دیگری آنکه: طائفه جماعتی است که با آنها حلقه و دائره‏ای تشکیل می‏شود که به دور آن می‏گردند. * . آیا این آیه در تشریع سعی است و یا استجابت آن را می‏فهماند، به نظر المیزان: معبد و شعیره بودن صفا و مروه دلالت دارد که خدا عبادتی در آنها تشریع فرموده و تفریع «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ...» اعلام اصل تشریع سعی میان صفا و مروه است نه برای افاده ندب و گرنه منتسب بود که سعی را مدح کند نه اینکه ذمّ آن را نفی نماید... و جمله «مَنْ تَطِوَّعِ خَیْراً...» مانند تعلیل بر تشریع سعی با یک قاعده کلی است و چنین تشریع در قرآن شایع است مثل . در تشریع جهاد. . در تشریع روزه . در تشریع قصر (تمام شد). این بیان متین و قابل قبول است. در مجمع فرموده: این آیه دلالت دارد که سعی بین صفا و مروه عبادت است و در آن خلافی نیست و آن نزد ما (امامیه) واجب است در حج و عمره شافعی و اصحابش نیز آن را واجب می‏دانند و شافعی گفته: سنّت سعی را واجب کرده و آن قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است که فرموده: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ السَّعْیِ فَاسْعَوا» ولی ظاهر آیه مباح بودن آنچه از سعی را مکروه می‏دانستند می‏رساند. سعی را مکروه می‏دانستند می‏رساند سعی به نظر ابوحنیفه و اصحابش مستحب است و نزد ما امامیه و شافعی ترک عمدی سعی موجب بطلان حج است. نا گفته نماند: این قول در صحیح تزوذی نیز از شافعی نقل شده است. در وسائل از کافی نقل شده از امام صادق علیه السلام از سعی بین صفا و مروه سؤال شد که واجب است یا مندوب؟ فرمود: واجب است. سائل گفت: مگر خدا نفرموده «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ آنْ یَطَوَّفَ بِهِما» فرمود: آن در عمره قضا بود (بعد از حدیبیّه)که رسول خدا شرط کرد بتها را از صفا و مروه بردارند مردی از اصحاب آن حضرت به کاری مشغول شد و سعی را نکرد تا مدت منقضی شد و بتها را به جایشان آوردند گفتند: یا رسول اللّه فلانی سعی نکرده حال‏آن که بتها را به صفا و مروه برگرداندند. خداوند نازل کرد: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَوَّفَ بِهِما». یعنی در این حال که بتها در صفا و مروه قرار گرفته‏اند باز می‏تواند سعی کند. در روایت دیگر درباره قصر نماز امام صادق علیه السلام گفت: اَوَ لَیْسَ قالَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرر اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَوَّفَ بِهِما» اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الطَّوافَ بِهِما واجِبٌ لِاَنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ ذَکَرَهُ فی کِتابِهِ وَصَنَعَهُ نَبَیُّهُ صلی اللّه علیه و آله و سلم در این حدیث امام علیه السلام خواسته و جوب قصر را . با مقایسه به آیه «اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ» بیان فرماید. از روایت اول به نظر می‏آید که سعی پیش از نزول آن برای این آیه واجب بوده و نزول آن برای رفع محذور مذکور بوده است. * . مراد طواف معمولی به دور کعبه است که هفت شوط با شرایط مخصوصی است. * ، . به قرینه «تِلْعاکِفینَ» و «القائِمینَ» می‏توان فهمید که مراد «الطّائِفینَ» کسانی اند که از شهرهای دیگری برای زیارت می‏آیند چنانکه راغب نیز چنین گفته و از سعید بن جبیر نقل شده است، در این ص.رت مراد از عاکفین و قائمین اقامت کنندگان در مکّه‏اند و اینکه اکثر مفسّران طائفین را طواف کنندگان گفته‏اند درست به نظر نمی‏آید یعنی: خانه مرا پاک گردان هم برای اهل مکه و هم برای اهل آفاق. در اقرب گوید: «طافَ فی الْبِلادِ:جالَ وَ سارَ» * . مراد دو طائفه یهود و نصاری اند. * . گفته‏اند: مراد از طوّافون خدمتکاران است ولی صدر آیه نشان می‏دهد که اطفال نیز بدان داخل اند و غرض از طواف رفت و آمد می‏باشد.

پیشنهاد کاربران

طواف به تشدید واو:فروشنده ی دوره گرد


کلمات دیگر: