کلمه جو
صفحه اصلی

عتم

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختچه ایست از تیره زیتونیان که آن را زیتون کوهی نیز نامند . برگهایش متقابل و دارای پهنک بزرگ و گلهایش کوچکند و دارای آرایش گرزن می باشند چند گونه از این گیاه در حوضه بحرالروم ( مدیترانه ) شرقی شناخته شده است . از این گیاه گلوکزیدی به نام فیلیرین استخراج می کنند که در طب مورد استفاده دارد زیتون کوهی زغبج .
نام اسبی است

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) زیتون .

لغت نامه دهخدا

عتم . [ ع ُ ت ُ / ع ُ ] (ع اِ) زیتون دشتی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ).


عتم. [ ع َ ] ( ع مص ) بازایستادن از کاری بعد از گذشتن در آن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) || بازماندن از کاری که اراده آن را داشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دیر نمودن در مهمانی. || گذشتن پاره ای از شب. || کندن موی را. || دوشیده شدن شتران وقت عشاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عتم. [ ع ُ ت ُ / ع ُ ] ( ع اِ ) زیتون دشتی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ).

عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) حصنی است در کوه و ضرة به یمن. ( معجم البلدان ).

عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).

عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).

عتم . [ ع َ ] (ع مص ) بازایستادن از کاری بعد از گذشتن در آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) || بازماندن از کاری که اراده ٔ آن را داشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دیر نمودن در مهمانی . || گذشتن پاره ای از شب . || کندن موی را. || دوشیده شدن شتران وقت عشاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) حصنی است در کوه و ضرة به یمن . (معجم البلدان ).


عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) نام اسبی است . (منتهی الارب ).


عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).


جدول کلمات

زیتون


کلمات دیگر: