کلمه جو
صفحه اصلی

شتره

فرهنگ فارسی

( صفت ) بی سلیقه و بی نظم .
کوتاهی پلک چشم است و بسبب کوتاهی پلک اندر خواب و غیر آن پوشیده نشود و لبهائ هر دو پلک بهم نرسد و خواب خداوند این چشم را خواب خرگوش گویند .

فرهنگ معین

(ش تِ رَ یا رِ ) (ص . ) (عا. ) شِلَخته ، بی نظم .

لغت نامه دهخدا

( شترة ) شترة. [ ش ُ رَ ] ( ع اِ )مابین دو انگشت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شترة. [ ش َ ت َ رَ ] ( ع اِمص ) با هم آمدن و گرد آمدن پلک زبرین و برگشتن آن بدان سان که با پلک زیرین به خوبی منطبق و جفت نشود. ( یادداشت مؤلف ). انقلاب مزمن جفن به خارج. کوتاهی پلک چشم است و به سبب کوتاهی پلک اندر خواب و غیر آن پوشیده نشود و لبهای هر دو پلک بهم نرسد و خواب خداوند این چشم را خواب خرگوش گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
شتره. [ ش ِ ت ِ رَ / رِ ] ( ص ) بی سلیقه و بی نظم. ( فرهنگ فارسی معین ). شلخته. شلدی.

شتره. [ ش َ رِ ] ( از ع ، اِ ) برگشتگی پلک بالا و پائین چشم و کفتگی پلک و فروهشتگی پلک پائین. ( از ناظم الاطباء ).

شتره . [ ش َ رِ ] (از ع ، اِ) برگشتگی پلک بالا و پائین چشم و کفتگی پلک و فروهشتگی پلک پائین . (از ناظم الاطباء).


شتره . [ ش ِ ت ِ رَ / رِ ] (ص ) بی سلیقه و بی نظم . (فرهنگ فارسی معین ). شلخته . شلدی .


شترة. [ ش َ ت َ رَ ] (ع اِمص ) با هم آمدن و گرد آمدن پلک زبرین و برگشتن آن بدان سان که با پلک زیرین به خوبی منطبق و جفت نشود. (یادداشت مؤلف ). انقلاب مزمن جفن به خارج . کوتاهی پلک چشم است و به سبب کوتاهی پلک اندر خواب و غیر آن پوشیده نشود و لبهای هر دو پلک بهم نرسد و خواب خداوند این چشم را خواب خرگوش گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).


شترة. [ ش ُ رَ ] (ع اِ)مابین دو انگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: