کلمه جو
صفحه اصلی

شتات

فرهنگ فارسی

متشتت، متفرق وپراکنده
۱ - ( اسم ) پراکندگی تفرق . ۲ - ( صفت ) پراکنده متفرق .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) پراکندگی . ۲ - (ص . ) پراکنده .

لغت نامه دهخدا

شتات. [ ش َ ] ( ع مص ) فرقت. ( از ذیل اقرب الموارد ). || پراکنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ). متفرق بودن. ( فرهنگ نظام ). || پراکنده کردن. ( منتهی الارب ). || ( ص ) متفرق و پریشان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): جاء القوم شتات َ شتات َ؛ آمدند قوم متفرق و پریشان. ( منتهی الارب ). ج ، أشتات. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شت شود.

فرهنگ عمید

۱. پراکنده شدن.
۲. تفرق، پراکندگی.
۳. (صفت ) متشتت، متفرق، پراکنده.


کلمات دیگر: