در ترکیب به معنی سپوزنده آید : کین سپوز .
سپوز
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(س ) (ص فا. ) در ترکیب به معنی «سپوزنده » آید: کین سپوز.
لغت نامه دهخدا
سپوز. [ س ِ / س َ / س ُ ] ( نف مرخم ) سپوزنده و خلاننده و درج کننده ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود ( ناظم الاطباء ): جان سپوز؛ حیات بخش :
خورش دادشان اندکی جانسپوز
بدان تا گذارند روزی بروز.
منم کلوک خرافشار کنگ خشک سپوز.
خورش دادشان اندکی جانسپوز
بدان تا گذارند روزی بروز.
فردوسی.
- خشک سپوز : منم کلوک خرافشار کنگ خشک سپوز.
سوزنی.
- عمرسپوز.فرهنگ عمید
سپوختن#NAME?
= سپوختن
کلمات دیگر: