wonders
عجایب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شگفتی ها، چیزهای شگفت آور
( صفت اسم ) جمع عجیبه شگفتی ها چیزهای شگفت آور و بدیع : عجایب عالم هندوستان کشور عجایب است . توضیح گاه این کلمه در فارسی به معنی مفرد ( عجیب ) به کار می رود : عجایب خلقتی دیدم که دو پا و دو سر دارد ... وین عجایب تر که چون هشت با من یار کرد هشت چیز از من ببرد و هشت چیز تنگیاب . ( فرخی ) و به همین جهت آن را به سیاق فارسی جمع بندند ( عجایبها ) .
( صفت اسم ) جمع عجیبه شگفتی ها چیزهای شگفت آور و بدیع : عجایب عالم هندوستان کشور عجایب است . توضیح گاه این کلمه در فارسی به معنی مفرد ( عجیب ) به کار می رود : عجایب خلقتی دیدم که دو پا و دو سر دارد ... وین عجایب تر که چون هشت با من یار کرد هشت چیز از من ببرد و هشت چیز تنگیاب . ( فرخی ) و به همین جهت آن را به سیاق فارسی جمع بندند ( عجایبها ) .
( صفت اسم ) جمع عجیبه شگفتی ها چیزهای شگفت آور و بدیع : عجایب عالم هندوستان کشور عجایب است . توضیح گاه این کلمه در فارسی به معنی مفرد ( عجیب ) به کار می رود : عجایب خلقتی دیدم که دو پا و دو سر دارد ... وین عجایب تر که چون هشت با من یار کرد هشت چیز از من ببرد و هشت چیز تنگیاب . ( فرخی ) و به همین جهت آن را به سیاق فارسی جمع بندند ( عجایبها ) .
فرهنگ معین
(عَ یِ ) [ ع . عجائب ] (ص . ) جِ عجیب ، چیزهای شگفت آور و بدیع .
لغت نامه دهخدا
عجایب. [ ع َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) عَجائب. شگفتیها :
کسی کاین پر عجایب صنع و قدرت را نمی بیند
سزد گر مرد بینا جز که نابیناش نشمارد.
رجوع به عَجَب و عجائب شود.
کسی کاین پر عجایب صنع و قدرت را نمی بیند
سزد گر مرد بینا جز که نابیناش نشمارد.
ناصرخسرو.
دیدن عجایب و شنیدن غرایب. ( گلستان ).رجوع به عَجَب و عجائب شود.
عجائب. [ ع َ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عجیب. ( شرح قاموس ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به عجیب شود. و فارسیان گاه بمعنی مفرد استعمال میکنند مثل ریاض و حور و ابدال :
ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجائب مطلبی دارم.
از عجائب های دوران دیو را خاتم رسد.
ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجائب مطلبی دارم.
جلال اسیری ( از آنندراج ).
یافت گر دیوانه ای جامی عجب از بهر چیست از عجائب های دوران دیو را خاتم رسد.
نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
= عجیبه
* عجایب هفت گانه: هفت بنای عظیم که قدما آن ها را از عجایب دنیا می دانستند و عبارت بوده از: اهرام مصر، باغ های معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان )، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ آپولو، چراغ دریایی اسکندریه، و معبد دیانا در افه سوس.
* عجایب هفت گانه: هفت بنای عظیم که قدما آن ها را از عجایب دنیا می دانستند و عبارت بوده از: اهرام مصر، باغ های معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان )، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ آپولو، چراغ دریایی اسکندریه، و معبد دیانا در افه سوس.
= عجیبه
〈 عجایب هفتگانه: هفت بنای عظیم که قدما آنها را از عجایب دنیا میدانستند و عبارت بوده از: اهرام مصر، باغهای معلق بابل، مجسمۀ زئوس در شهر اُلمپیا (یونان)، آرامگاه موسولوس در آسیای صغیر، مجسمۀ آپولو، چراغ دریایی اسکندریه، و معبد دیانا در افهسوس.
پیشنهاد کاربران
شگفتی ها و جمع عجیب
در اوستا و پهلوی " افد" به چم شگفت است و بر این پایه می توان واژه های زیر را پیشنهاد کرد:
افد= عجیب ، شگفت
افد آور= تعجب آور ، شگفت آور
افدها = عجایب
افدسهست= عجیب به نظر می رسد
افد= عجیب ، شگفت
افد آور= تعجب آور ، شگفت آور
افدها = عجایب
افدسهست= عجیب به نظر می رسد
جمع عجیب
غریبه
غریبه
مخالف عجایب: عادی
شگفتان ، شگفتیان ، شگفتها
شگفتانه
_نادیده و ناآشنا.
_حیرت آور .
_هر آنچه که در درون خود کششی را دارا باشد که باعث فکر ی بدیع و بکر بوده و فقط از راه نگاه وبعد قوه دراکه قابل فهم بوده باشد.
_بالا ترین نقطه تعجب.
_ ذاتاً تازه .
_حیرت آور .
_هر آنچه که در درون خود کششی را دارا باشد که باعث فکر ی بدیع و بکر بوده و فقط از راه نگاه وبعد قوه دراکه قابل فهم بوده باشد.
_بالا ترین نقطه تعجب.
_ ذاتاً تازه .
شگفتی ها ، شگفت
چیز های شگفت آور و عجیب
عجایب=عجیب عجرت
هم خانواده :
عجایب=عجیب =متعجب
عجایب=عجیب =متعجب
بدایع
کلمات دیگر: