کلمه جو
صفحه اصلی

غنایی

فارسی به انگلیسی

lyric, vocal

عربی به فارسی

مناسب براي نواختن يا خواندن باچنگ , بزمي , غزلي , موسيقي يا شعربزمي


فرهنگ فارسی

عبدالوهاب بن محمد حسینی حسنی معموری - هندی ادیب ( قر . ۱۱ ه ق . ) . اوراست : شرح خاقانی مولف بسال ۱٠۱۸ ه ق . ( الذریعه ج ۷۹۲ : ۹ لغ . ) .

( صفت ) منسوب به غنائ . یا شعر غنائی . شعریست که حاکی از عواطف و احساسات باشد .

فرهنگ معین

(غِ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به غنا، شعری که بیانگر عواطف و احساسات باشد.

لغت نامه دهخدا

غنایی . [ غ ِ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن محمد حسینی حسنی معموری هندی . او راست : شرح خاقانی مؤلف به سال 1018 هَ . ق . رجوع به الذریعه ج 9 ص 792 شود.


غنایی. [ غ ِ ] ( اِخ ) عبدالوهاب بن محمد حسینی حسنی معموری هندی. او راست : شرح خاقانی مؤلف به سال 1018 هَ. ق. رجوع به الذریعه ج 9 ص 792 شود.

غنایی. [ غ ِ ] ( اِخ ) علی... شاعر عثمانی در قرن دهم هجری و از استانبول بود. نخست سمت منشیگری پیاله پاشا وزیر ثانی را داشت و پس از آن صاحب مقام بزرگی شد و به ثروت بسیاری نایل گردید. این بیت از اوست :
ای لاله خدگل ایله نیجه تشبیه ایده م سنی
سن پادشاه عالم او درویش گلشنی.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

غنایی. [ غ ِ ] ( اِخ ) محمد. شاعر عثمانی پسر اسکندربک که یکی از شاهزادگان اولاما بود که از ایران آمده بودند. او از صاحبان مقام بود. این بیت از اوست :
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمه حیوانه گلمشدر.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

غنایی . [ غ ِ ] (اِخ ) علی ... شاعر عثمانی در قرن دهم هجری و از استانبول بود. نخست سمت منشیگری پیاله پاشا وزیر ثانی را داشت و پس از آن صاحب مقام بزرگی شد و به ثروت بسیاری نایل گردید. این بیت از اوست :
ای لاله خدگل ایله نیجه تشبیه ایده م سنی
سن پادشاه عالم او درویش گلشنی .

(از قاموس الاعلام ترکی ).



غنایی . [ غ ِ ] (اِخ ) محمد. شاعر عثمانی پسر اسکندربک که یکی از شاهزادگان اولاما بود که از ایران آمده بودند. او از صاحبان مقام بود. این بیت از اوست :
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمه ٔ حیوانه گلمشدر.

(از قاموس الاعلام ترکی ).



غنائی. [غ ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به غِناء. رجوع به غناء شود.
- شعر غنائی یا موسیقی ؛ شعری است که حاکی از عواطف و احساسات روحی باشد. فخر، حماسه ، حکمت و تعلیم ، مدح ، هجا، رثاء، تشبیب ، وصف مناظر و نظایر آنها همگی در این قسم داخل هستند. ( تاریخ ادبیات ایران تألیف جلال همایی ج 1 ص 96 ).

غنائی. [ غ ِ ] ( اِخ ) رجوع به غنایی شود.

غنائی . [ غ ِ ] (اِخ ) رجوع به غنایی شود.


غنائی . [غ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به غِناء. رجوع به غناء شود.
- شعر غنائی یا موسیقی ؛ شعری است که حاکی از عواطف و احساسات روحی باشد. فخر، حماسه ، حکمت و تعلیم ، مدح ، هجا، رثاء، تشبیب ، وصف مناظر و نظایر آنها همگی در این قسم داخل هستند. (تاریخ ادبیات ایران تألیف جلال همایی ج 1 ص 96).


فرهنگ عمید

شاخصۀ اثری ادبی که بیان کنندۀ احساسات و عواطف انسان باشد: شعر غنایی.

پیشنهاد کاربران

از کتاب دکتر کزازی. برابر است با. رامشی

غنایی: [اصطلاح موسیقی ] یک دسته بندی صوتی بین دراماتیک و کلوراتورا ( سریع ) که در انواع صدا می توان آن را مشاهده کرد.

شاخصۀ اثری ادبی که بیان کنندۀ احساسات و عواطف انسان باشد.

منسوب به غنا/شعری که بیانگر عواطف و احساسات باشد


کلمات دیگر: