(صَ ) [ ع . ] (اِ. ) شراب انگوری .
صهباء
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
صهباء. [ ص َ ] (ع اِ) شراب انگوری . رجوع به صهبا شود.
صهباء. [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است قرب خیبر. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
صهباء. [ ص َ ] ( ع اِ ) شراب انگوری. رجوع به صهبا شود.
صهباء. [ ص َ ] ( اِخ ) بنت ربیعةالتغلبیه. یکی از زوجات حضرت علی علیه السلام است و عمر و رقیه از او متولد شدند. صهباء از زنانی است که خالدبن ولید در عین التمر اسیر گرفت. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صهباء. [ ص َ ] ( اِخ ) موضعی است قرب خیبر. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
صهباء. [ ص َ ] ( اِخ ) بنت ربیعةالتغلبیه. یکی از زوجات حضرت علی علیه السلام است و عمر و رقیه از او متولد شدند. صهباء از زنانی است که خالدبن ولید در عین التمر اسیر گرفت. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صهباء. [ ص َ ] ( اِخ ) موضعی است قرب خیبر. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
صهباء. [ ص َ ] (اِخ ) بنت ربیعةالتغلبیه . یکی از زوجات حضرت علی علیه السلام است و عمر و رقیه از او متولد شدند. صهباء از زنانی است که خالدبن ولید در عین التمر اسیر گرفت . (قاموس الاعلام ترکی ).
جدول کلمات
شراب, سرخ و سفید
کلمات دیگر: