۱ - مصور نقاش . ۲ - مغلوب زبون .
طرح کش
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . کَ یا کِ ) [ ع - فا. ] (ص . ) ۱ - نقاش . ۲ - مغلوب ، زبون .
لغت نامه دهخدا
طرح کش. [ طَ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) مغلوب. زبون. || مصور. نقاش. ( آنندراج ) :
سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم
آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست.
مباش طرح کش نظم آبدار عبث.
سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم
آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست.
سالک قزوینی.
وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث.
میرزا رضی دانش ( از آنندراج ).
و رجوع به مجموعه مترادفات ص 43 شود.فرهنگ عمید
۱. نقاش، نقشه کش.
۲. (صفت ) [قدیمی] مغلوب، زبون.
۲. (صفت ) [قدیمی] مغلوب، زبون.
کلمات دیگر: