کلمه جو
صفحه اصلی

غرایز

فرهنگ فارسی

جمع غریزه
( اسم ) ۱ - سرشت طبیعت ( اعم از خیر و شر ) طبع ۲ - ملکه ایست که از آن صفات ذاتی صادر شود و خوی ( خلق ) بدان نزدیک است جز این که در خوی اعتیاد مداخله دارد ولی در غریزه چنین نیست ۳ - استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه باجرای اعمال مفید و با معنی و پیچیده بر می انگیزد و قوای او را بدون احتیاج باکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری بدانه چیدن و مرغ را باشیانه ساختن و طیور را به ییلاق و قشلاق یا تمیز خطر از دور وامی دارد . یا غریزه جنسی . غریزه اطفای شهوت که سبب تولید نسل و بقای نوع است .

فرهنگ معین

(غَ یِ ) [ ع . غرائز ] (اِ. ) جِ غریزه .

لغت نامه دهخدا

غرائز. [ غ َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ غریزة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غریزةشود. || نزد اهل جفر عبارت است از بینات حروف ، کذا فی بعض الرسائل. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

غرایز. [ غ َی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ غریزة. غرائز. رجوع به غرائز شود.

فرهنگ عمید

= غریزه

غریزه#NAME?


پیشنهاد کاربران

نیاز ها، خواسته ها


کلمات دیگر: