کلمه جو
صفحه اصلی

غموض

عربی به فارسی

ابهام , تيرگي , تاري , گمنامي


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) هامون شدن زمین پست و مغاک شدن ۲ - دور معنی و باریک شدن سخن ۳ - پوشیدگی علم و هنر مشکل هرفن .

فرهنگ معین

(غُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) هامون شدن زمین . ۲ - دور معنی و باریک شدن سخن . ۳ - (اِمص . ) پوشیدگی علم و هنر، مشکل هر فن .

لغت نامه دهخدا

غموض. [ غ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ غَمض. ( منتهی الارب ). رجوع به همین کلمه شود.

غموض. [ غ َ ] ( اِخ ) نام قلعه ای از قلاع خیبر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). یکی از قلعه های خیبرو آن حصن بنی الحقیق است ، و بدانجا رسول خدا صفیه دختر حیی بن اخطب را بزنی برگزید و صفیه پیش از این زن کنانةبن ربیعبن ابی الحقیق بود. ( از معجم البلدان ).

غموض . [ غ َ ] (اِخ ) نام قلعه ای از قلاع خیبر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یکی از قلعه های خیبرو آن حصن بنی الحقیق است ، و بدانجا رسول خدا صفیه دختر حیی بن اخطب را بزنی برگزید و صفیه پیش از این زن کنانةبن ربیعبن ابی الحقیق بود. (از معجم البلدان ).


غموض . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَمض . (منتهی الارب ). رجوع به همین کلمه شود.


فرهنگ عمید

۱. ناپدید شدن.
۲. نامفهوم شدن سخن.

پیشنهاد کاربران

پیچیدگی ونامفهوم شدن یک متن یا یک سخن


کلمات دیگر: