مالیخولیا
ابن مالک مکنی بابی شریح
ابن مالک مکنی بابی شریح
صبارة. [ ص َ بارْ رَ ] (ع اِ) سختی سرمای زمستان . (منتهی الارب ). سختی سرما. (اقرب الموارد).
صبارة. [ ص َ رَ ] (اِخ ) ابن مالک . مکنی به ابوشریح . تابعی است .
صبارة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) سنگریزها. (منتهی الارب ). سنگ . (اقرب الموارد). || پاره ای از آهن یا سنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
صبارة. [ ص َب ْ با رَ ] (ع اِ) گیاهی است که آن را به لاتین الوس واریگاتا خوانند.
صبارة. [ ص َب ْ با رَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت بلند. (منتهی الارب ). زمین غلیظ مشرف که در آن گیاه نباشد و گیاه نرویاند. (اقرب الموارد).
صبارة. [ ص ُ رَ ] (ع اِ) سنگ و یا سنگ نرم . (اقرب الموارد).
صبارة. [ص َ رَ ] (ع مص ) کفیل و پذرفتار شدن کسی را. (منتهی الارب ). پایندانی . ضمانت . (دهار). کفالت . (اقرب الموارد). || انبار کردن گندم . (منتهی الارب ).