eulogize
ستاییدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ستودن، مدح کردن، ستایش، ثنا، بستای، خودستا
( مصدر ) ( ستاید ستایید خواهد ستایید بستای ستاینده ستاییده ستایش ) ستودن ستایش کردن .
( مصدر ) ( ستاید ستایید خواهد ستایید بستای ستاینده ستاییده ستایش ) ستودن ستایش کردن .
ستودن بمعنی وصف کردن و بیان محاسن کردن
فرهنگ معین
(س دَ ) [ په . ] (مص م . ) ستایش کردن .
لغت نامه دهخدا
ستائیدن. [ س ِ دَ ] ( مص ) ستودن بمعنی وصف کردن و بیان محاسن کردن. ( آنندراج ) :
چو دید آن چنان پهلوان پرخرد
ستائید او را چنان چون سزد.
بر خویشتن از خویش همی کار فزائید.
چو دید آن چنان پهلوان پرخرد
ستائید او را چنان چون سزد.
فردوسی.
گَهْمان بفزائید و گهی مان بستائیدبر خویشتن از خویش همی کار فزائید.
ناصرخسرو.
و رجوع به ستاییدن شود.فرهنگ عمید
ستودن، مدح کردن، ستایش کردن.
کلمات دیگر: