(اِ. ) = غوشا: ۱ - جای فرود آمدن کاروان . ۲ - قافله گاه .
غوشاد
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
غوشاد. ( اِ ) جایگاه گاوان و گوسفندان. ( فرهنگ اسدی ) ( از صحاح الفرس ). جای خوابیدن گاوان و گوسفندان. ( برهان قاطع ). چاردیوار را گویند که شب هنگام گاوان و گوسفندان و شتران و امثال آن در آنجا باشند. ( فرهنگ جهانگیری ). غوشا. آغل. شبگاه. شب غازه. زاغه :
سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان
و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا.
کند شبان به شبان از پی گله غوشاد.
سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان
و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا.
ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی ).
ز بأس پاس تو اندر کنام شیر و پلنگ کند شبان به شبان از پی گله غوشاد.
شمس فخری ( از آنندراج ) ( جهانگیری ).
|| سرگین سایر حیوانات. بفتح اول نیز آمده است. سرگین حیوانات. غوشا. || جای فرودآمدن کاروان. قافله گاه. ( از برهان قاطع ). || جایگاه دیوان و جنیان. ( اداة الفضلاء ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || درخت بلند. ( برهان قاطع ) ( اداة الفضلاء ).فرهنگ عمید
جایی که شب ها گلۀ گاو و گوسفند در آن به سر ببرند، شبغاره.
کلمات دیگر: