کلمه جو
صفحه اصلی

سبلت کندن

فرهنگ معین

( سبلت (بر ) کندن ) ( ~. بَ کَ دَ ) ۱ - (مص م . ) کندن سبلت و بروت کسی یا خود را. ۲ - حسرت دادن . ۳ - (مص ل . ) حسرت خوردن .

لغت نامه دهخدا

سبلت کندن. [ س ِ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عاجزی و فروتنی کردن. ( آنندراج ). کنایه از حسد بردن. حقد ورزیدن :
آن مسیحا مرده زنده می کند
آن یهود از حقد سبلت می کند.
مولوی.


کلمات دیگر: