کلمه جو
صفحه اصلی

زال و رودابه

دانشنامه عمومی

داستان زال و رودابه از شنیدنی ترین داستان های شاهنامه است. این، داستان عشقی است که نادیده هر دو طرف را گرفتار می کند. داستان از این جا شروع می شود که زال پس از آنکه پدرش پادشاهی زابل را به او می سپارد برای سرکشی به شهرها و کشورهای تابعه از زابل بیرون می رود تا به کابل می رسد. پس از آشنایی با مهراب که پادشاه کابل و از نبیرگان آژی دهاک (ضحاک) بوده به گونه ای شگفت شیفته و دلباختهٔ دختر مهراب می شود. از آن سو هم رودابه دخت مهراب باشنیدن او ویژگی های زال از زبان پدرش، هنگامی که با سیندخت سخن می گفت، شیفته و دل باختهٔ زال می شود. پس از آن با میانجی شدن غلام زال و چند کنیز از سوی رودابه پیش درآمدهای دیدار این دو فراهم گردید. با وجود مخالفت دربار با این پیوند سرانجام با پافشاری و پیگیری های زال و بخت بلند این پیوند که ستاره شناسان خبر آن را به منوچهر شاه می دهند، این پیوند سر می گیرد.
درحالی که زال و رودابه برای نخستین دیدار ناشکیبا بودند، زال شب هنگام به دیدار رودابه می رود و با طناب از دیوار کاخ رودابه بالا رفته و او را در کنار خود می بیند. در اینجا فردوسی بزرگ با یک بیت نهانی به رابطهٔ میان ایشان اشاره می کند:همی بود بوس و کنار و نبید مگر شیر کو گور را نشکریدپس از آن که زال از رودابه جدا می شود شب و روز و آرام و خواب ندارد و پیوسته در پی آماده کردن پیش نیازهای این پیوند است. نخست نامه ای به پدر می نویسد و به او یادآور می شود که هنگام زن گرفت او است و در دنباله دخت مهراب را به عنوان جفت درخور خود به پدر نشانی می دهد.لیکن سام که می داند او رودابه دختر مهراب و از نبیرگان آژی دهاک (ضحاک) است زال را از این کار بازمی دارد و به او یاد اور می شود که منوچهر شاه هرگز از این پیوند خرسند نخواهد شد. به اصرار زال، سام خودش به سوی دربار به راه می افتد تا این مشکل را با شاه درمیان بگذارد.پیش از رسیدن سام به دربار شاه از این موضوع آگاه می شود و برای آنکه میزان وفاداری سام را بسنجد به او فرمان می دهد تا به کابل بتازد و آن شهر را در هم بکوبد و مهراب و خانواده اش را از میان بردارد.سام هم بی آنکه خواسته اش را بازگوید به فرمان شاه به سوی کابل به راه می افتد. در بیرون شهر کابل خبر به زال می رسد و او می گوید هرکس که می خواهد کابل را بگیرد باید نخست من را از میان بردارد و در نامه ای از سام می خواهد که میان او و شاه میانجی شود و به سام یادآوری می که او بخاطر دور افکندن زال به او بدهکار است.سام هم نامه ای می نویسد و خواستهٔ زال را در آن نامه برای شاه می نگارد و نامه را بدست زال می دهد تاخود زال آن نامه را دربار ببرد. در این هنگام سام هم کابل را محاصره می کند ولی به زال پیمان می دهد که به آن حمله نکند.
زال به دربار شاه می رود و شاه با کمک ستاره شناسان از آیندهٔ این پیوند و فرزندی که از ایشان پدید خواهد آمد اطمینان حاصل می کند. ستاره شناسان به او می گویند که فرزندی از ایشان پدید خواهد آمد که مرزبان ایران زمین خواهد شد.شاه نیز زال را به راه های گوناگون می آزماید تا دانش و هوش او نزد شاه و همگان آشکار شود.
شاه از زال خواست تا با موبدان به گفتگو بنشیند و شاه خود داور و بینندهٔ این گفتگو باشد.موبدان برای سنجش رای و هوش زال برای او شش چیستان گفتند و از او خواستند تا آن ها را پاسخ دهد:


کلمات دیگر: