در فارسنامه بمعنی نوعی از جامه آمده است
مشطی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مشطی . [ م ُ ] (ع اِ) در فارسنامه به معنی نوعی از جامه آمده است : و از آن ناحیت [ فهرج ] ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامه های دیبا ومشطی و فرخ و مانند این نیکو کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 122).
مشطی . [ م ُ طی ی ] (ع ص نسبی ) شانه گر و شانه فروش . ج ، مشطیون . (مهذب الاسماء).
مشطی. [ م ُ طی ی ] ( ع ص نسبی ) شانه گر و شانه فروش. ج ، مشطیون. ( مهذب الاسماء ).
مشطی. [ م ُ ] ( ع اِ ) در فارسنامه به معنی نوعی از جامه آمده است : و از آن ناحیت [ فهرج ] ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامه های دیبا ومشطی و فرخ و مانند این نیکو کنند. ( فارسنامه ابن البلخی چ کمبریج ص 122 ).
مشطی. [ م ُ ] ( ع اِ ) در فارسنامه به معنی نوعی از جامه آمده است : و از آن ناحیت [ فهرج ] ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامه های دیبا ومشطی و فرخ و مانند این نیکو کنند. ( فارسنامه ابن البلخی چ کمبریج ص 122 ).
کلمات دیگر: