پلیدی رجس مرد بسیار
رکس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رکس. [ رَ ] ( ع مص ) برگرداندن و اول چیزی را به آخر آن بردن. ( از اقرب الموارد ). برگردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). واپس گردانیدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن و واژگون کردن. ( یادداشت مؤلف ). به حالت نخستین بردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || اول چیزی بر آخر نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || رکاس بستن شتر را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رکاس شود.
رکس. [ رِ ] ( ع اِ ) پلیدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پلیدی مردم. ( ناظم الاطباء ). رجس. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ). || مردم بسیار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مردم بسیار یا جماعت. || بنایی که پس از ویرانی مرمت شود. || پل. ( از اقرب الموارد ).
رکس. [ رِ ] ( ع اِ ) پلیدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پلیدی مردم. ( ناظم الاطباء ). رجس. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ). || مردم بسیار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مردم بسیار یا جماعت. || بنایی که پس از ویرانی مرمت شود. || پل. ( از اقرب الموارد ).
رکس . [ رَ ] (ع مص ) برگرداندن و اول چیزی را به آخر آن بردن . (از اقرب الموارد). برگردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). واپس گردانیدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن و واژگون کردن . (یادداشت مؤلف ). به حالت نخستین بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || اول چیزی بر آخر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رکاس بستن شتر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رکاس شود.
رکس . [ رِ ] (ع اِ) پلیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پلیدی مردم . (ناظم الاطباء). رجس . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). || مردم بسیار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردم بسیار یا جماعت . || بنایی که پس از ویرانی مرمت شود. || پل . (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
رکس می تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:
کمیسر و رکس
رکس (سگ پلیس)
آتش سوزی سینما رکس آبادان
سینما رکس تهران
سینما رکس
آتش سوزی سینما رکس آبادان
تی.رکس (گروه موسیقی)
تی رکس (ابهام زدایی)
سوبارو رکس
تیلر رکس
رکس هاریسون
کمیسر و رکس
رکس (سگ پلیس)
آتش سوزی سینما رکس آبادان
سینما رکس تهران
سینما رکس
آتش سوزی سینما رکس آبادان
تی.رکس (گروه موسیقی)
تی رکس (ابهام زدایی)
سوبارو رکس
تیلر رکس
رکس هاریسون
wiki: کمیسر و رکس است ،رکس سگ آموزش دیده پلیس از نژاد ژرمن شپرد است که توانایی انجام کارهای خارق العاده را دارد در ابتدا با کارگاه موزر همکاری میکرد از توانایی های او میتوان اشاره کرد به هل دادن چرخ دستی های، اشاره به مواد مخدر یا اجساد ، استفاده از GPS متصل به او به طوری که افسران می تواند مسیر او را پیدا کنند تا به امروز سه قلاده سگ در جای رکس بازی کردند. او تا سال ۲۰۰۰، سانتو فوم زیگلمر ، همچنین به عنوان 'Beejay "شناخته می شود ایفا کرده بود، و پس از آن توسط Rhett Butler جایگزین شد. در سال ۲۰۰۸، رکس توسط یک سگ به نام هنری بازی شده است
wiki: رکس (سگ پلیس)
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
«رَکسْ» (بر وزن مکث) به معنای وارونه کردن چیزی و آن را با سر بر زمین گذاردن است و به معنای باز گرداندن نیز آمده است.
(به فتح ر) سرنگون کردن در مفردات و اقرب گوید: «قلب الشییء علی رأسه و ردّا و له الی آخره» رکس و ارکس هر دو بیک معنی است (اقرب) . یعنی چرا درباره منافقان دو گروه شدهاید گروهی صلاح را در مدارا با آنکه میداند و گروهی به بیزاری از آنها دعوت میکند حال آنکه خدا سرنگون شان کرده (دیگر به هدایت بر نمیگردند) . هر وقت به فتنه رانده شوند به سر در آن افتند (و طالب آن باشند) در نهج البلاغه خطبه 179 آمده «وَارْتِکا سِهِمْ فِی الضَّلالِ وَ الْعَمی» یعنی سرنگون شدن شان در گمراهی و سر گردانی. و در نامه 45 درباره معاویه فرموده «هذَا اشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمْ الْمَرْکُوسِ» این شخص عوض شده از فطر توحید واین جسد سرنگون شده و مقلوب الفکر.
«رَکسْ» (بر وزن مکث) به معنای وارونه کردن چیزی و آن را با سر بر زمین گذاردن است و به معنای باز گرداندن نیز آمده است.
(به فتح ر) سرنگون کردن در مفردات و اقرب گوید: «قلب الشییء علی رأسه و ردّا و له الی آخره» رکس و ارکس هر دو بیک معنی است (اقرب) . یعنی چرا درباره منافقان دو گروه شدهاید گروهی صلاح را در مدارا با آنکه میداند و گروهی به بیزاری از آنها دعوت میکند حال آنکه خدا سرنگون شان کرده (دیگر به هدایت بر نمیگردند) . هر وقت به فتنه رانده شوند به سر در آن افتند (و طالب آن باشند) در نهج البلاغه خطبه 179 آمده «وَارْتِکا سِهِمْ فِی الضَّلالِ وَ الْعَمی» یعنی سرنگون شدن شان در گمراهی و سر گردانی. و در نامه 45 درباره معاویه فرموده «هذَا اشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمْ الْمَرْکُوسِ» این شخص عوض شده از فطر توحید واین جسد سرنگون شده و مقلوب الفکر.
wikialkb: ریشه_رکس
کلمات دیگر: