کلمه جو
صفحه اصلی

عصاه

فرهنگ فارسی

جمع عاصی عصات

لغت نامه دهخدا

عصاة. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاصی . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). عُصات . رجوع به عاصی و عصات شود.


عصاة. [ ع َ ] (ع اِ) «عصا» است در لهجه ٔ عراقی . و فراء گوید آن اولین لحنی است که در عراق شنیده شد،چه آنان میگفتند «هذه عصاتی ». (از اقرب الموارد).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَصَاهُ: عصایش
ریشه کلمه:
عصو (۴۴ بار)
عصی (۴۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)


کلمات دیگر: