کلمه جو
صفحه اصلی

اعلمی

فرهنگ فارسی

وزیر سلطان محمد بن ملکشاه و معروف به اعلمی در کزینی بوده .

لغت نامه دهخدا

اعلمی . [ اَ ل َ ] (اِخ ) وزیر سلطان محمدبن ملکشاه ومعروف به اعلمی درگزینی بوده . (از معجم البلدان ).


اعلمی . [ اَ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به اعلم که ناحیه ای بوده بین همدان و زنجان . (از معجم البلدان ).


اعلمی. [ اَ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به اعلم که ناحیه ای بوده بین همدان و زنجان. ( از معجم البلدان ).

اعلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) عبدالغفاربن محمدبن عبدالواحد قومسانی مکنی به ابوسعد. فقیهی بود بموصل واحادیثی از او روایت شده است. ( از معجم البلدان ).

اعلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) وزیر سلطان محمدبن ملکشاه ومعروف به اعلمی درگزینی بوده. ( از معجم البلدان ).

اعلمی . [ اَ ل َ ] (اِخ ) عبدالغفاربن محمدبن عبدالواحد قومسانی مکنی به ابوسعد. فقیهی بود بموصل واحادیثی از او روایت شده است . (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: