کلمه جو
صفحه اصلی

متعدی


مترادف متعدی : متجاسر، متجاوز، جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم، غیرلازم

متضاد متعدی : لازم

برابر پارسی : ستمگر، زورگو، آزاردهنده

فارسی به انگلیسی

transgressing, aggressive, [gram.] transitive


transgressing, aggressive, transitive, transitive verb, transgressor, neuter, [gram.] transitive

فارسی به عربی

متعدی , مسبب , نشیط

عربی به فارسی

تراگذر , متعدي


مترادف و متضاد

متجاسر، متجاوز ≠ لازم


جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم


غیرلازم


۱. متجاسر، متجاوز
۲. جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم
۳. غیرلازم ≠ لازم


transitive (صفت)
انتقالی، متغیر، متعدی، تراگذر

oppressive (صفت)
ستمگر، غم افزا، ظالم، ستمکار، متعدی، ستم پیشه، ناراحت کننده

depressive (صفت)
غم افزا، افسرده کننده، متعدی، دژمگر

فرهنگ فارسی

← گذرا


تعدی کننده، متجاوز، ستمگر
( اسم ) ۱ - تجاوز کننده از حدو خود : تانجاست متعدی نشود بتنش و جامه اش . ۲ - فعلی است که با داشتن فاعل به مفعول محتاج باشد : نامه را نوشتم . توضیح برای متعدی ساختن فعل لازم باخر صیغه امر حاضر مفرد - انید یا - اند افزایند و ماضی فعل را بدست آورند و صیغه های دیگر را از آن سازند : گری گریاند گریانید خند خنداند خندانید سوز سوزاند سوزانید . گاه فعل متعدی را نیز بهمین ترتیب بار دیگر متعدی سازند مانند : خوردن و چریدن و نوشتن که خورانیدن و چرانیدن و نویسانیدن از آن ساخته اند .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ دّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - تجاوز - کننده ، ستمگر. ۲ - فعلی که تنها با فاعل معنای کامل ن داشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.

لغت نامه دهخدا

متعدی. [ م ُ ت َ ع َدْ دی ] ( ع ص ) ( از «ع دو» ) ستمگر و ظالم.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. ( کلیله و دمنه ). || کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). تجاوزکننده از حد خود. ( آنندراج ) :
دفع اجانب را جدی شویم
لازم اگر شدمتعدی شویم.
بهار.
|| بیماریی که سرایت کند از یکی به دیگری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به متعدیة شود. || به اصطلاح علم صرف و نحو، فعلی را گویند که معنی آن از فاعل تجاوز کند و به مفعول برسد و ضد آن ، لازم است که معنی آن فقط به فاعل تمام شود و مفعول نخواهد. ( آنندراج )( غیاث ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. تعدی کننده، متجاوز.
۲. (ادبی ) در دستور زبان، فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← گذرا

پیشنهاد کاربران

فعلی که تنها با فاعل معنای کامل نداشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.

تعدی = تراگذری
متعدی= تراگذر
تکواژها:تَرا ( پیشوند ) /گذر ( بُن کنونی کارواژه گذشتن )
کارواژه:تَراگذشتن

متجاوز . ستمگر


دست انداز

تعدی مسلک


کلمات دیگر: