کلمه جو
صفحه اصلی

لغت شناس

فارسی به انگلیسی

philologist, linguist

philologist


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه از هویت و معانی لغات آگاه است عالم لغت شناسی . ۲- زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخن سرا ی و صادق و لغت شناس و ناطق

فرد متخصص در فقه‌اللغه


لغت نامه دهخدا

لغت شناس. [ ل ُ غ َ ش ِ ] ( نف مرکب ) لغت دان. زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخنسرای و صادق و لغت شناس و ناطق. ( سندبادنامه ص 86 ).

فرهنگ عمید

آن که لغت بشناسد، آن که لغات یک زبان و معانی آن ها را بداند.

فرهنگستان زبان و ادب

{philologist} [باستان شناسی، زبان شناسی] فرد متخصص در فقه اللغه


کلمات دیگر: