کلمه جو
صفحه اصلی

شکم بند

فارسی به انگلیسی

girdle, supporter, corest, stays

corest, stays


girdle, stays, supporter


مترادف و متضاد

truss (اسم)
خرپا، فتق بند، بقچه، خوشه، کوک زن، شکم بند

فرهنگ فارسی

کمربندی عریض از پارچه ای ضخیم که برای منع بزرگ شدن شکم و جز آن بندند .

لغت نامه دهخدا

شکم بند. [ ش ِ ک َ ب َ ] ( نف مرکب ) که شکم را ببندد. آنکه شکم را ببندد. || ( اِ مرکب ) نواری به شکلی خاص برای بستن شکم که اطبا تجویز کنند. پارچه خاص که بر شکم مردمی که شکمشان بسیار بزرگ شده بندند تا بزرگتر نشود یا بزرگ و کلان ننماید. ( یادداشت مؤلف ). کمربندی عریض از پارچه ضخیم که برای منعبزرگ شدن شکم و جز آن بندند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

کمربند پهنی از جنس پارچۀ ضخیم که برای جلوگیری از بزرگ شدن شکم می بندند.

جدول کلمات

گن


کلمات دیگر: