کلمه جو
صفحه اصلی

ناصری

فرهنگ فارسی

نام قدیم شهر اهواز .
(صفت ) ۱ - منسوب به [ناصره] : عیسی ناصری . ۲ - مسیحی نصرانی جمع :نصاری .
ناصر ابن میرزا صادق شیرازی از شاعران متاخر است .

فرهنگ معین

(ص ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به «ناصره »: عیسی ناصری . ۲ - مسیحی ، نصرانی . ج . نصاری .

لغت نامه دهخدا

ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) ناصر (میرزا...) ابن میرزا صادق شیرازی ، از شاعران متأخر است . فرصت الدوله در آثار عجم این ابیات را از او آورده است :
آرزو می کند دلم چندی
با سر زلف دوست پیوندی
چه شود کم ز حسنت ار برسد
به وصال تو آرزومندی
یا چه گردد که تلخ کامی را
عیش خوش سازی از شکرخندی .
رجوع به آثار عجم ص 570 و نیز دانشمندان و سخن سرایان فارس ج 4 ص 620.


ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) نام قدیم شهر اهواز است . رجوع به اهواز شود.


ناصری . [ ص ِ ] (ص نسبی ، اِ) نام قسمی کاغذ منسوب به ابوالحسین ناصر کاغذی معروف به دهقان . (یادداشت مؤلف ).


ناصری . [ ص ِ ] (ص نسبی ، اِ) نام نوعی مسکوک بوده است : الدرهم او الدینار الناصری و جمعه الدراهم والدنانیر الناصریه . رجوع به رساله ٔنقود و اوزان صص 70-71 و نیز رجوع به ناصریة شود.


ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) (قنات ...) از قنوات وقفی تهران در سمت مغرب ، مقدار آب 5 سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک فرسنگ . (یادداشت مؤلف ).


ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) از دهات دهستان چغان پور بخش خورموج شهرستان بوشهر است و در 24هزارگزی جنوب شرق خورموج و در شمال رودمند، در جلگه ٔ گرمسیر مالاریاخیزی واقع است و 316 تن سکنه دارد. آبش از چاه تأمین می شود، محصولش غلات و خرما و شغل اهالیش زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 7 ص 233).


ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان در 13هزارگزی شمال باختری زرند و 4هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8).


ناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) شهر طهران . (ناظم الاطباء). شهر تهران را به عهد سلطنت ناصرالدین شاه ، دارالخلافه ٔ ناصری می گفتند.


ناصری . [ ص ِ ] (ص نسبی ، اِ) نصرانی . نامی که یهود به مسیحیان اوایل می دادند.


ناصری . [ ص ِ ](اِخ ) از دهات دهستان خنافره ٔ بخش شادگان شهرستان خرمشهر است در 4هزارگزی مغرب شادگان و 3هزارگزی مغرب جاده ماشین رو شادگان به آبادان ، در دشت گرمسیر مالاریاخیزی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔجراحی و محصولش خرما و غلات و برنج و شغل مردمش زراعت و حشم داری و صنعت دستی اهالی عبابافی است . راه این ده در تابستان ماشین رو است . ساکنین آن از طایفه ٔ آل ابوخفر هستند. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6 ص 353).


ناصری . [ص ِ ] (ص نسبی ) بدین نسبت مشهور است عیسی مسیح اﷲ، چون وی در ناصره از مادرش مریم متولد گشت . رجوع به ناصره شود. و نیز رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 867 شود.


ناصری. [ص ِ ] ( ص نسبی ) بدین نسبت مشهور است عیسی مسیح اﷲ، چون وی در ناصره از مادرش مریم متولد گشت. رجوع به ناصره شود. و نیز رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 867 شود.

ناصری. [ ص ِ ]( اِخ ) از دهات دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر است در 4هزارگزی مغرب شادگان و 3هزارگزی مغرب جاده ماشین رو شادگان به آبادان ، در دشت گرمسیر مالاریاخیزی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔجراحی و محصولش خرما و غلات و برنج و شغل مردمش زراعت و حشم داری و صنعت دستی اهالی عبابافی است. راه این ده در تابستان ماشین رو است. ساکنین آن از طایفه آل ابوخفر هستند. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6 ص 353 ).

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) از دهات دهستان چغان پور بخش خورموج شهرستان بوشهر است و در 24هزارگزی جنوب شرق خورموج و در شمال رودمند، در جلگه گرمسیر مالاریاخیزی واقع است و 316 تن سکنه دارد. آبش از چاه تأمین می شود، محصولش غلات و خرما و شغل اهالیش زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 7 ص 233 ).

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش زرند شهرستان کرمان در 13هزارگزی شمال باختری زرند و 4هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق واقع است و 20 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8 ).

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) نام قدیم شهر اهواز است. رجوع به اهواز شود.

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) شهر طهران. ( ناظم الاطباء ). شهر تهران را به عهد سلطنت ناصرالدین شاه ، دارالخلافه ناصری می گفتند.

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) ( قنات... ) از قنوات وقفی تهران در سمت مغرب ، مقدار آب 5 سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک فرسنگ. ( یادداشت مؤلف ).

ناصری. [ ص ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) نام نوعی مسکوک بوده است : الدرهم او الدینار الناصری و جمعه الدراهم والدنانیر الناصریه. رجوع به رساله ٔنقود و اوزان صص 70-71 و نیز رجوع به ناصریة شود.

ناصری. [ ص ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) نام قسمی کاغذ منسوب به ابوالحسین ناصر کاغذی معروف به دهقان. ( یادداشت مؤلف ).

ناصری. [ ص ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) نصرانی. نامی که یهود به مسیحیان اوایل می دادند.

ناصری. [ ص ِ ] ( اِخ ) ناصر ( میرزا... ) ابن میرزا صادق شیرازی ، از شاعران متأخر است. فرصت الدوله در آثار عجم این ابیات را از او آورده است :
آرزو می کند دلم چندی

فرهنگ عمید

مربوط به دورۀ ناصرالدین شاه.
از عناوین حضرت عیسی.

مربوط به دورۀ ناصرالدین‌شاه.


از عناوین حضرت عیسی.


دانشنامه عمومی

کاربردهای واژهٔ ناصری:
ناصری از نام های خانوادگی در میان مسلمانان
ناصری نام پیشین اهواز
منسوب به ناصرالدین شاه قاجار؛ برای نمونه، تهران را در زمان قاجار «دارالخلافه ناصری» نیز می گفتند
ناصری (نشریه)، نشریه ای که در ۱۳۱۱ (قمری) در تبریز آغاز به انتشار کرد
ناصریان (عنوان)، شیعیانی که طریقت خود از اسلام را از زبان ناصرالحق اطروش گرفته اند
ناصری (قبیله) از قبیله های پشتون
لقب عیسی مسیح، چرا که در ناصره به دنیا آمده است
ناصری (شادگان) از روستاهای شادگان خوزستان ایران
ناصری (دشتی) از روستاهای شهرستان دشتی استان بوشهر
ناصری (قنات) از قنات های وقفی غرب تهران
ناصری (کاغذ) نام گونه ای کاغذ بوده است منسوب به ابوالحسین ناصر کاغذی
محمد ناصری از مجتهدان معاصر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ناصری (ابهام زدایی). ناصری ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • محمد بن احمد ناصری حنفی ، «ابن ایاس، ابوالبرکات محمد بن احمد بن ایاس ناصری حنفی»، مورخ مصری• ابوسعید حسامی ناصری تنکز، سیف الدین ابوسعید حُسامی ناصری، معروف به تَنْکِز، نایب السلطنه دمشق (متوفی ۷۴۱)• عبدالغفار ناصری، از علما، مدرسان و امامان جماعت مبارز اهل سنت عراق در قرن چهاردهم هجری• محمد بن محمود منکلی ناصری، سلطان مصر و از پادشاهان سلسله نخستین مملوکی، نقیب عسکر مصر
...

پیشنهاد کاربران

- نام قدیم اهواز

واژه وکلمه ناصری آنقدر بزرگ که آنرا نمیتوان وصف کرد زیرا در اکثر قومیتهای ایرادی و غیرایرانی آنرا میتوان یافت که بی شک اکثرا آن در راه نیکی وخوبی وکمک کردن بزرگی ورهبریت دینی میتوان آنرا یافت ناصری کلمه وواژه وصف ناپذیر قدرت وشهرت و سربلندی را در درون خود دارد


کلمات دیگر: