کلمه جو
صفحه اصلی

مارج

فرهنگ فارسی

نام پدر نوع جن چنانکه آدم نام پدر نوع انسان است

لغت نامه دهخدا

مارج. [ رِ ] ( ع اِ ) زبانه آتش. ( مهذب الاسماء ). زبانه آتش بی دود. ( ترجمان القرآن ، ص 85 ). آتش که دود نداشته باشد. ( غیاث ). شعله بی دود. ( ناظم الاطباء ). شعله بی دود ساطعه سخت ملتهب. ( از اقرب الموارد ). آتش بی دود: مارج من نار. ( منتهی الارب ) ( دهار ). زبانه. لهب. شواظ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): و خلق الجان من مارج من نار ؛ یعنی از آتش بی دود. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

مارج. [ رِ ] ( اِخ ) نام پدر نوع جن ، چنانکه آدم نام پدر نوع انسان است. ( آنندراج ) ( غیاث ).

مارج . [ رِ ] (اِخ ) نام پدر نوع جن ، چنانکه آدم نام پدر نوع انسان است . (آنندراج ) (غیاث ).


مارج . [ رِ ] (ع اِ) زبانه ٔ آتش . (مهذب الاسماء). زبانه ٔ آتش بی دود. (ترجمان القرآن ، ص 85). آتش که دود نداشته باشد. (غیاث ). شعله ٔ بی دود. (ناظم الاطباء). شعله ٔ بی دود ساطعه ٔ سخت ملتهب . (از اقرب الموارد). آتش بی دود: مارج من نار. (منتهی الارب ) (دهار). زبانه . لهب . شواظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و خلق الجان من مارج من نار ؛ یعنی از آتش بی دود. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّارِجٍ: زبانه آتش (مارج به معنای زبانه خالص و بدون دود از آتش است . و بعضی گفتهاند : به معنای زبانه آمیخته با سیاهی است )
ریشه کلمه:
مرج (۶ بار)

«مَارِج» در اصل از «مرج» (بر وزن مرض) به معنای اختلاط و آمیزش است، و در اینجا منظور اختلاط شعله های مختلف آتش می باشد; زیرا هنگامی که آتش شعلهور می شود، گاه به رنگ سرخ در می آید، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبی و گاه به رنگ سفید.
بعضی گفته اند: معنای «تحرک» نیز در آن هست (از «أَمْرَجْتُ الدّابَّةَ» یعنی «حیوان را در چراگاه رها کردم»; زیرا یکی از معانی «مرج» همان مرتع است).
باز در اینجا دقیقاً برای ما روشن نیست که آفرینش «جنّ» از این آتشهای رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق «مخبر و گوینده صادق» یعنی قرآن مجید و «وحی آسمانی» برای ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات، هرگز به ما اجازه نمی دهد که این حقایق را انکار، یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحی اثبات گردد، هر چند علم را به آن راهی نیابد.


کلمات دیگر: