کلمه جو
صفحه اصلی

ماوی

فارسی به انگلیسی

covert, refuge

covert


عربی به فارسی

پناه , پناهگاه , ملجا , پناهندگي , تحصن , پناه دادن , پناه بردن


فرهنگ فارسی

ماوا، جایگاه
( اسم ) ماوی : گفت : آری گفت آن شر نیستی که فسون غیب را ماویستی . ( مثنوی )
دهی از دهستان افشار شهرستان همدان

لغت نامه دهخدا

ماوی . [ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ماء. مائی . (از منتهی الارب ). نسبت است به ماء. مائی . ماهی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود.


ماوی . [ وی ی ] (ع اِ) ج ِ ماویَّه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ماویة شود.


ماوی. [ وی ی ] ( ع اِ ) ج ِ ماویَّه.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به ماویة شود.

ماوی. [ وی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به ماء. مائی. ( از منتهی الارب ). نسبت است به ماء. مائی. ماهی . ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماء شود.

ماوی. ( اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سردسیر است که در بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

مأوی. [ م َءْ وا / م َءْ وی ] ( ع اِ ) پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. ( منتهی الارب ). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پناهگاه. جایگاه مأمن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). جای برگشتن یعنی خانه خود. ( غیاث ) :
اگرچه طایفه ای در حریم کعبه ملک
ورای پایه خود ساختند ماوی را.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 3 ).
ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده بکلی دیار و مأوی را.
ظهیر فاریابی.
گفتم اندر حرم وصل توأم مأوی بود
گفت اندر حرم شاه که را باشد بار.
عطار.
گفت آری گفت آن شرنیستی
که فسون غیب را مأویستی.
مولوی.
- جنت مأوی ؛ طبقه پنجم از طبقات بهشت. پنجم از بهشتهای هشتگانه :
برشوند از پل آتش که اثیرش خوانند
پس سر مائده جنت مأوی بینند.
خاقانی.
در بارگاه صاحب معراج هر زمان
معراج دل به جنت مأوی برآورم.
خاقانی.
|| محل زیست هر حیوانی. ( ناظم الاطباء ).
- مأوی الابل ؛ جای باش شتران در شب. ( ناظم الاطباء ).
- مأوی الغنم ؛ جایی که گوسپندان شب در آن خوابند. ( ناظم الاطباء ).

مأوی. [ م َءْ وا ] ( اِخ ) دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 151 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

ماوی . (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سردسیر است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دانشنامه عمومی

ماوی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ماوی (اسد آباد)
ماوی (میانه)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ماوی (قرآن). یکی از نامهای بهشت موعود، ماوی است.
ماوی، یکی از نامهای بهشت موعود است.اما الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت فلهم جنت الماوی نزلا بما کانوا یعملون. «اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام می دادند.» عندها جنة الماوی. «که «جنت الماوی» در آنجاست.»
← جنت ماوی
۱. ↑ سجده/سوره۳۲، آیه۱۹.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ماوی».
...

پیشنهاد کاربران

ماوی اسمی ترکی که به معنای رنگ آبی است

پناهگاه، جای امن، خانه خود آدم

یرت

ماوی کلمه ای ترکی است به معنای آبی

واژه ماوی به معنای آبی، ریشه ترکی ندارد بلکه ریشه ای عربی - پارسی دارد: ماء - ی=آبی یعنی رنگ وابسته به آب.
این گمانه و شایِش نیز هست که ماوی برگرفته از واژه هند ُ اروپایی ناوی باشد، یکی از چمهای ( معانی ) ناو، آب است که در واژگان " ناودان" و " نم و نا" دیده می شود که می تواند ناوی را آبی معنا دهد همانگونه که در انگلیسی نیز، یکی از چمهای ناوی ( navy ) ، آبی سیر یا لاجوردی است.
واژه ماوی، نامیست که مردم آناتولی برای رنگ آبی برگزیده اند وگرنه درترکی این معنا، سوار واژه گوی می شود هرچندکه این واژه ی چندپهلو در زمانی که دایره واژگان ترکی کوچک بوده، دامنه رنگهای سرد ( از سبز تا بنفش ) را در برداشته.


کلمات دیگر: