مترادف نقر : کندن، سوراخ کردن، نواختن، کوبش، کوفتن، کنده کاری
نقر
مترادف نقر : کندن، سوراخ کردن، نواختن، کوبش، کوفتن، کنده کاری
مترادف و متضاد
۱. کندن
۲. سوراخ کردن
۳. نواختن
۴. کوبش، کوفتن
۵. کندهکاری
فرهنگ فارسی
۱ - کوبیدن . ۲ - کنده کاری کردن روی سنگ و چوب . ۳ - سوراخ کردن مرغ چیزی را با منقار . ۴ - با انگشت یا مضراب بر آلت موسیقی ( دایره دف و غیره ) نواختن . ۵ - ( اسم ) کوبش . ۶ - کنده کاری روی سنگ و چوب . ۷ - سوراخ کنی . ۸ - نوازش آلت موسیقی با انگشت . ۹ - ( اسم ) وزن موسیقی ضرب .
چاهک دان. خرما ٠ چاهک هست. خرما ٠
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نقر. [ ن ِ ](ع اِ) چاهک دانه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهک هسته ٔ خرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نقر. [ ن ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ نقرة. رجوع به نُقرَة شود.
نقر. [ ن َ ق َ ] (ع اِ) بیماری که در پهلوی گوسپند پدیدمی گردد. (ناظم الاطباء). || (مص ) رفتن و ضایع شدن مال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تضییعمال و تلف شدن آن . (ناظم الاطباء). گویند: اعوذ باﷲ من العقر و النقر؛ ای الزمانة و ذهاب المال . (اقرب الموارد). || خشمناک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غضب کردن . (از اقرب الموارد). || زده گشتن گوسپند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ).نقرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به بیماری نقرة مبتلاشدن گوسپند. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نقر. [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) خشمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غضبان . (المنجد) (از اقرب الموارد). || مبتلاء به مرض نقرة. (از المنجد). || (اِ) آب و چاه . (از المنجد). ما له بموضع کذانقر؛ ای ماء او بئر. (المنجد) (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۲. (موسیقی ) با انگشت بر سازهای موسیقی نواختن.
دانشنامه اسلامی
معنی نُقِرُّ: قرار می دهیم
معنی نَّاقُورِ: هر چیزی که به آن میکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظیر جمله نفخ در صور کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است)
ریشه کلمه:
قرر (۳۸ بار)