مترادف اریب : بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه | کژ، محرف، معوج، منحرف، مورب
متضاد اریب : نادان | راست
sagacious, shrewd
diagonal, oblique
bevel, cater-cornered, diagonal, oblique, slant, slantwise
کژ، محرف، معوج، منحرف، مورب ≠ راست
بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان
ویژگی یک برآوردگر که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نباشد
( اَ ) [ ع . ] (ص .) خردمند، زیرک ، دانا.
( اُ ) [ ع . ] (ص .)1 - منحرف ، کج . 2 - کجی .
اریب . [ اَ ] (ع ص ) خردمند. (صراح ) (مهذب الاسماء). بخرد. عاقل . (آنندراج ) (کنز اللغات ). زیرک . دانا. (وطواط) (آنندراج ). اَرِب . ج ، ارباء. (مهذب الاسماء): ادیبی اریب .
ناصرخسرو.
مولوی .
عاقل؛ خردمند؛ دانا.
۱. کج؛ خمیده.
۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.
〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
(گنابادی) اُرِیْب؛ کج و کوله.
۱مایل – اریب ۲کج