کلمه جو
صفحه اصلی

مجاهده


مترادف مجاهده : اهتمام، تلاش، سخت کوشی، کوشش، مجاهدت، کوشیدن

مترادف و متضاد

۱. اهتمام، تلاش، سختکوشی، کوشش، مجاهدت
۲. کوشیدن


فرهنگ فارسی

کوشش کردن
جمع : مجاهدات .

فرهنگ معین

(مُ هَ دِ ) [ ع . مجاهدة ] (مص ل . ) کوشش و سعی بسیار کردن .

لغت نامه دهخدا

مجاهده. [ م ُ هََ دَ / م ُ هَِ دِ ] ( ع مص ) مجاهدت. مجاهدة. رجوع به مجاهدة و مجاهدت شود. || ( اِمص ) کوشش و سعی بسیارو جد و جهد. ( ناظم الاطباء ). کوشش. ( غیاث ). || رنج و مشقت. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) :
یکی از بخت کامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش.
سعدی ( گلستان ).
دل بر مجاهده نهادن آسان تر است که چشم از مشاهده برگرفتن. ( گلستان ).
بستان بی مشاهده دیدن مجاهده ست
و رصد درخت گل بنشانی بجای یار.
سعدی.
- مجاهده بردن ؛ رنج بردن : از قبح مشاهده او مجاهده می برد. ( گلستان ).
|| کارزار در راه خدا و جهاد. ( ناظم الاطباء ). با کافران جنگ کردن. ( غیاث ). || پیکار با نفس اماره :
یک لحظه در مجاهده نفس پای دار
و آنگاه دست بر سر گنج ظفر فکن.
( از عقدالعلی ).
گاه در علت مجاهده اند
گاه در مجلس مشاهده اند.
سنائی ( مثنویها چ مدرس رضوی ص 213 ).
ما ضعیفان که در مجاهده ایم
طالب لذت مشاهده ایم.
سنائی ( مثنویها چ مدرس رضوی ص 94 ).
همواره این عدو در زندان مجاهده دارد. ( فیه مافیه ). و رجوع به مجاهدت ومجاهدة شود.

مجاهدة. [ م ُ هََ دَ ] (ع مص ) مجاهدت . مجاهده . با کسی کارزار کردن در راه خدای تعالی . (تاج المصادر بیهقی ). کارزار کردن با دشمنان در راه خدا. جهاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). با کسی کارزار کردن . (ترجمان القرآن ص 86). || کوشش کردن . (ترجمان القرآن ). || (اصطلاح تصوف ) وادار کردن نفس بر مشقتهای جسمانی و مخالفت با هوای نفس در هر حال . (از تعریفات جرجانی ). مجاهدة در نزد صوفیان عبارت است از کارزار کردن با نفس و شیطان ... مجاهدة صدق نیازمندی به سوی خدای تعالی باشد بوسیله ٔ بریدن از هر چه ما سوای اوست ... مجاهدت باز داشتن نفس است از شهوات و بر کندن دل است از آرزوها و شبهات . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مجاهدت شود. || در شرع پیکار با نفس اماره است با وادار کردن آن بدانچه وی را سخت و ناگوار و در شرع پسندیده است . (از تعریفات جرجانی ).


فرهنگ عمید

= مجاهدت

مجاهدت#NAME?


دانشنامه عمومی

مجاهده (روستا). مجاهده به عربی ( الُمجاهدة )، روستایی است در دهستان المُقَبَنَة از توابع استان حضرموت در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
الصنعانی، محمد بن یحیی بن عبدالله بن احمد، الیمانی. ، (اَلأنَباءَ عَن دُولةَ بَلقِیسَ وَ سَبأَ) ، منشورات دار الیمنیة للنشر والتوزیع، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۸۶ ) نفر ( ۹ خانوار) می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی


پیشنهاد کاربران

مجاهدة به معنی جهاد کردن است
از فعل های مزید هست
مصدره از باب مفاعلة می آید
( جهد )


کلمات دیگر: