کلمه جو
صفحه اصلی

تعقیب کردن


مترادف تعقیب کردن : دنبال کردن، پی گیری کردن، ادامه دادن، تحت تعقیب قرار دادن

فارسی به انگلیسی

chase, follow, hunt, pursue, tag


to pursue, to sue, to prosecute


chase, follow, hunt, pursue, tag, to pursue, to sue, to prosecute

فارسی به عربی

اتل , بدلة , تابع (فعل ماض ) , ثوم معمر , ذیل , کلب الصید , مطاردة

مترادف و متضاد

۱. دنبال کردن، پیگیری کردن، ادامه دادن
۲. تحتتعقیب قرار دادن


دنبال کردن، پی‌گیری کردن، ادامه دادن


تحت‌تعقیب قرار دادن


chase (فعل)
وادار به فرار کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن، شکار کردن

pursue (فعل)
اتخاذ کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن، پی گیری کردن، تعاقب کردن، پیگرد کردن، تحت تعقیب قانونی قرار دادن

tail (فعل)
تعقیب کردن

follow (فعل)
درک کردن، فهمیدن، دنبال کردن، تعقیب کردن، پیروی کردن، پیروی کردن از، متابعت کردن، در ذیل امدن

chevy (فعل)
تعقیب کردن

sue (فعل)
تقاضا کردن، تعقیب کردن، تعقیب قانونی کردن، دعوی کردن

chivvy (فعل)
اذیت کردن، تعقیب کردن

law (فعل)
تعقیب کردن، تعقیب قانونی کردن

follow up (فعل)
تعقیب کردن، پی گیری کردن، دنباله داستان را شرح دادن

hound (فعل)
تعقیب کردن، با تازی شکار کردن، پاپی شدن

prosecute (فعل)
تعقیب کردن، تعقیب قانونی کردن، دنبال کردن پیگرد کردن

فرهنگ فارسی

پی کردن دنبال کردن

لغت نامه دهخدا

تعقیب کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پی کردن. دنبال کردن مجرم یا متهمی را جهت دادرسی.

واژه نامه بختیاریکا

پا پِی وابیدِن

پیشنهاد کاربران

پی گرفتن


کلمات دیگر: