مترادف برندگی : برایی، تیزی، برش، قاطعیت، کارآیی
متضاد برندگی : کندی
edge, incision, teeth, winning
۱. برایی، تیزی
۲. برش، قاطعیت، کارآیی ≠ کندی
برایی، تیزی ≠ کندی
برش، قاطعیت، کارآیی
نظامی .
برندگی . [ ب َ رَ دَ /دِ ] (حامص ) صفت برنده . چگونگی آنکه بَرَد. (یادداشت دهخدا). قابلیت بُرد. رجوع به برنده و بردن شود.