کلمه جو
صفحه اصلی

سرمست شدن


مترادف سرمست شدن : سرخوش شدن، نشئه شدن، کیفور شدن، ملنگ شدن، شادمان گشتن، پرنشاط شدن

مترادف و متضاد

۱. سرخوش شدن، نشئه شدن
۲. کیفور شدن، ملنگ شدن
۳. شادمان گشتن، پرنشاط شدن


فرهنگ فارسی

مست گشتن

لغت نامه دهخدا

سرمست شدن. [ س َ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مست گشتن :
چو سرمست شد نوذر شهریار
به پرده درون رفت دل کینه دار.
فردوسی.
در آینه عنایت صیقل شناخته
زوقبله کرده و شده سرمست و مستهام.
خاقانی.


کلمات دیگر: