مترادف متوقف : ایستاده، راکد، معطل، مقید، منوط، موکول، وابسته، تعطیل، توقف کننده
برابر پارسی : ایستاده، بی جنبش، دریک جامانده
halting, stopped, coming to a standstill, insolvent, who hasceased payment
اسم
ایستاده، راکد
معطل، مقید، منوط، موکول، وابسته
تعطیل
توقفکننده
۱. ایستاده، راکد
۲. معطل، مقید، منوط، موکول، وابسته
۳. تعطیل
۴. توقفکننده