مترادف ازردگی : ( آزردگی ) افسردگی، رنجش، رنجیدگی، ملال، ملالت، نژندی
ازردگی
مترادف ازردگی : ( آزردگی ) افسردگی، رنجش، رنجیدگی، ملال، ملالت، نژندی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ازعاج , تهیج , کدر
مترادف و متضاد
رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش
رنجش، ناراحتی، خشم، غضب، ازردگی، سوزش
رنجش، ازار، ازردگی، تغیر، حالت تحریک
ازردگی، سوزش، غم وغصه، اندوه، الم، تنگدلی
فرهنگ فارسی
( آزردگی ) ۱ - رنجش رنجیدگی . ۲ - خشم غضب . ۳ - صدمه جراحت .
صدمه جراحت
صدمه جراحت
فرهنگ معین
( آزردگی ) (زَ یا زُ دِ )(حامص . )رنجش ، رنجیدگی .
لغت نامه دهخدا
( آزردگی ) آزردگی. [ زَ دَ / دِ ] ( حامص ) صدمه. جراحت. خستگی. || رنجگی.رنجیدگی. دلتنگی. دلخوری. || خشم. غضب.
فرهنگ عمید
( آزردگی ) ۱. رنجیدگی، دلتنگی، رنجش.
۲. (اسم ) [قدیمی] زخم.
۲. (اسم ) [قدیمی] زخم.
جدول کلمات
آزردگی
رنجش
رنجش
رنجش
رنجش
پیشنهاد کاربران
دلخوری
کلمات دیگر: