کلمه جو
صفحه اصلی

نظرتنگ


مترادف نظرتنگ : بخیل، تنگ نظر، دون همت، ممسک

متضاد نظرتنگ : نظربلند

فارسی به انگلیسی

Scrooge


illiberal, narrow - minded

illiberal, narrow-minded, Scrooge


مترادف و متضاد

بخیل، تنگ‌نظر، دون‌همت، ممسک ≠ نظربلند


فرهنگ فارسی

۱- کوته نظر دون همت تنگ نظر مقابل بلند نظر : با نظر تنگان نشستن عمر ضایع کردن است می شود کوتاه عمر رشته تا با سوزنست . ( محمد سعید اشرف .فرنظا. ) ۲ - بخیل ممسک .

فرهنگ معین

( ~. تَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) ۱ - کوته فکر، دون همت . ۲ - بخیل ، خسیس .

لغت نامه دهخدا

نظرتنگ. [ ن َ ظَت َ ] ( ص مرکب ) مرادف تنگ چشم. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). ناتوان بین. ( از آنندراج ). خردک نگرش. بخیل. کوتاه نظر. چشم تنگ. ممسک. ( یادداشت مؤلف ) :
کامی که برآید ز خسیسان نظرتنگ
آبی است که از چاه به غربال برآرند.
صائب ( آنندراج ).
با نظرتنگان نشستن عمر ضایع کردن است
می شود کوتاه عمر رشته تا با سوزن است.
اشرف ( آنندراج ).
|| حسود که کمترین نعمت و سعادت را به دیگری نتواند دیدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. تنگ نظر، کوته نظر، دون همت.
۲. بخیل.

گویش اصفهانی

تکیه ای: xesis
طاری: xesis
طامه ای: čamtang
طرقی: baxil / nezartang
کشه ای: nazartang
نطنزی: čamtang



کلمات دیگر: