مترادف تطاول کردن : ظلم کردن، ستم کردن، جفا کردن، جور کردن، تعدی کردن، دست اندازی کردن
تطاول کردن
مترادف تطاول کردن : ظلم کردن، ستم کردن، جفا کردن، جور کردن، تعدی کردن، دست اندازی کردن
مترادف و متضاد
۱. ظلم کردن، ستم کردن، جفا کردن، جور کردن
۲. تعدی کردن، دستاندازی کردن
فرهنگ فارسی
ظلم و جور کردن در معامله کردن با درشتی و گستاخی
لغت نامه دهخدا
تطاول کردن. [ ت َ وُ ک َ دَ] ( مص مرکب ) ظلم و جور کردن. معامله کردن با درشتی و گستاخی. ( ناظم الاطباء ). تجاوز و تعدی :
پسندیده کاران جاویدنام
تطاول نکردند بر مال عام.
من آن بدشمن خونخوار خویش نپْسندم.
بمن ای شب مکن چندین تطاول.
پسندیده کاران جاویدنام
تطاول نکردند بر مال عام.
( بوستان ).
تطاول که تو کردی به دوستی با من من آن بدشمن خونخوار خویش نپْسندم.
سعدی.
چو از زلفش بدین روز اوفتادم بمن ای شب مکن چندین تطاول.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
و رجوع به تطاول شود.کلمات دیگر: