کلمه جو
صفحه اصلی

مجاری


مترادف مجاری : آبراه ها، جوی ها، شیوه ها، روش ها، مجارستانی

برابر پارسی : راه ها، آبراه ها، گذرگاه ها، گدارها

مترادف و متضاد

۱. آبراهها، جویها
۲. راهها
۳. شیوهها، روشها
۴. مجارستانی


فرهنگ فارسی

جمع مجری
( اسم ) جمع مجری ۱ - راههای جریان آب . ۲ - راهها طرق وسایل : اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی . یا مجاری شیری . مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین ۱۵ تا ۱۸ عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشح. شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیل. منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند.
با هم رونده

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مجری ، محل جریان ها.

لغت نامه دهخدا

مجاری. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مَجری ̍. محل جریان آبها. مجراها. ( ناظم الاطباء ) : اگر بهایی باشد به ثمن هر جوهر ثمین که ممکن بود حصیاتی که در مجاری انهار بیانش یابندارزان و رایگان نماید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 4 ).
- مجاری آب ؛ نهر و قنات و کاریز و ناودان و جز آن. ( ناظم الاطباء ).
|| جاهای جاری شدن چیزی و راههای روان شدن چیزی. ( غیاث ) ( آنندراج ).راه روان شدن هر چیزی. ( ناظم الاطباء ) : و بعد از او سلجوقیان آمدند و ایشان مردمان بیابان نشین بودند و از مجاری احوال و معالی آثار ملوک بیخبر. ( چهارمقاله ص 40 ). خاک این شهر با خون خلق آمیزشی دارد و آب این شهر در مجاری خلق آویزشی. ( مقامات حمیدی ).
اگر محول حال جهانیان نه قضاست
چرا مجاری احوال برخلاف رضاست.
انوری.
او را از مجاری کار و ماجرای حال آگاهی داد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 244 ).
- مجاری نفس ؛ راههای ورود و خروج هوا در عمل تنفس ( منخرین ، دهان ، قصبة الریه و شعب آن ). ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مجاری شیری ؛ مجراهایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر - که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده می شوند - به نوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجوددارد، به خارج باز می شوند. ( فرهنگ فارسی معین ).

مجاری. [ م ُ ] ( ع ص ) با هم رونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مجاری . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَجری ̍. محل جریان آبها. مجراها. (ناظم الاطباء) : اگر بهایی باشد به ثمن هر جوهر ثمین که ممکن بود حصیاتی که در مجاری انهار بیانش یابندارزان و رایگان نماید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 4).
- مجاری آب ؛ نهر و قنات و کاریز و ناودان و جز آن . (ناظم الاطباء).
|| جاهای جاری شدن چیزی و راههای روان شدن چیزی . (غیاث ) (آنندراج ).راه روان شدن هر چیزی . (ناظم الاطباء) : و بعد از او سلجوقیان آمدند و ایشان مردمان بیابان نشین بودند و از مجاری احوال و معالی آثار ملوک بیخبر. (چهارمقاله ص 40). خاک این شهر با خون خلق آمیزشی دارد و آب این شهر در مجاری خلق آویزشی . (مقامات حمیدی ).
اگر محول حال جهانیان نه قضاست
چرا مجاری احوال برخلاف رضاست .

انوری .


او را از مجاری کار و ماجرای حال آگاهی داد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244).
- مجاری نفس ؛ راههای ورود و خروج هوا در عمل تنفس (منخرین ، دهان ، قصبة الریه و شعب آن ). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مجاری شیری ؛ مجراهایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه ٔ شیر - که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده می شوند - به نوک پستان می آورند و بوسیله ٔ منفذی که در نوک پستان وجوددارد، به خارج باز می شوند. (فرهنگ فارسی معین ).

مجاری . [ م ُ ] (ع ص ) با هم رونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= مَجرا

مَجرا#NAME?


دانشنامه عمومی

مجاری ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
منسوب به کشور مجارستان
مردم مجار یا مجاری ها
زبان مجاری

پیشنهاد کاربران

مجاری :یعنی محل عبور خون یا همان عروقی را گویند که خون در انها جریان دارد که شامل سرخرگها وسیاهرگها در بدن است.


کلمات دیگر: