مترادف برطرف کردن : مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن، حل کردن، فیصله دادن، از بین بردن، نابود کردن
برابر پارسی : برانداختن
to eliminate, to do away with, to cure (radically)
correct, dissolve, obviate, rectify, redress, resolve, satisfy, settle, stay
از بین بردن، نابود کردن
مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن
حل کردن، فیصله دادن، حل کردن
۱. مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن
۲. حل کردن، فیصله دادن، حل کردن
۳. از بین بردن، نابود کردن