مترادف تشبث کردن : متشبث شدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن
تشبث کردن
مترادف تشبث کردن : متشبث شدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
متشبثشدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - چنگ در زدن بچیزی در آویختن به . ۲- وسیله قرار دادن کسی یا چیزی را.
کلمات دیگر: