کلمه جو
صفحه اصلی

سروال


مترادف سروال : پیژاما، تنبان، شلوار

مترادف و متضاد

پیژاما، تنبان، شلوار


فرهنگ فارسی

شلوار، زیرجامه، سراویل
( اسم ) شلوار زیر جامه جمع سراویل .

فرهنگ معین

(س ) [ معر. ] (اِ. ) شلوار.

لغت نامه دهخدا

سروال. [ س ِرْ ] ( معرب ، اِ ) ازار. ج ، سراویل. ( منتهی الارب ). شلوار. زیرجامه. ( غیاث ). پای جامه. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

شلوار، زیرجامه.

دانشنامه عمومی

در میان اعراب دروان پیامبر ،علاوه بر پیراهن ، یکی دیگر از جامه های دوخته یا چفت و بستدار، "سروال" بود که به جای اِزار برای ستر پایین تنه به کار می رفت و می توان آن را "دامنِ پادار" یا چیزی مشابه آن گفت تا حدود زانو امتداد دارد گرچه از حیث پوشیدگی، به حد شلوارک نمی رسید. اما راستش این است که وجود سروال [شلوار] و قمیص [پیراهن] چندان جدی و و فیه »:رایج نبود. ابن اثیر به عدم شیوع سروال در عصر پیامبر چنین اشاره کرده است (أنه نهی أن یصلی الرجل بغیر حزام) أی من غیر أن یشد ثوبه علیه، و إنما أمر بذلک لأنهم ... کانوا قلما یتسرولون جامه های دوخته و به اصطلاح لباس، مدت ها پس از رسول خدا شایع گردید و به همین خاطر معلوم نیست که روایات تمجید از این نوع جامه ها واقعاً از حضرت صادرشده باشد چرا که خودحضرت نیز از همین دو قطعه جامه ازار و ردای نادوخته استفاده می کرد


در میان اعراب دروان پیامبر ،علاوه بر پیراهن ، یکی دیگر از جامه های دوخته یا چفت و بستدار، "سروال" بود که به جای اِزار برای ستر پایین تنه به کار می رفت و می توان آن را "دامنِ پادار" یا چیزی مشابه آن گفت تا حدود زانو امتداد دارد گرچه از حیث پوشیدگی، به حد شلوارک نمی رسید.


دانشنامه آزاد فارسی

سِرْوال (serval)
گربۀ وحشی Felis serval. گربه ای باریک، و دارای اندام های طویلی، به طول یک متر است. پوششی به رنگ قهوه ای متمایل به زرد، و دارای نقاط سیاه است. این گربه گوش هایی بزرگ و حساس دارد که به کمک آن موقعیت شکارش را، که بیشتر پرندگان و جوندگانند، تشخیص می دهد. وزنش به حدود یازده تا سیزده کیلوگرم می رسد. جز مادۀ بچه دار، این گربه انزواطلب است. بچه گربه ها در گروه های چهار تا شش تایی، و بعد از دورۀ حاملگیِ ۶۵ تا ۷۵ روزه متولد، و پس از یک سال مستقل می شوند. سن بلوغ جنسی ۲ سالگی، و دورۀ زندگی سیزده تا بیست سال است.

گویش مازنی

/sar vaal/ جوی بالایی زمین و محل تقسیم آب - آبشخور دام ۳کنار آب – روی آب

۱جوی بالایی زمین و محل تقسیم آب ۲آبشخور دام ۳کنار آب – روی ...



کلمات دیگر: