مترادف مجتمع : انجمن، جمعیت، گروه، مجمع، کلنی
برابر پارسی : انجمن، هماد، همادگاه، همتافت، همگرد
center, complex
convened, assembled
انجمن , مجمع , جامعه , اجتماع , معاشرت , شرکت , حشر ونشر , نظام اجتماعي , گروه , جمعيت , اشتراک مساعي , انسگان
۱. انجمن، جمعیت، گروه، مجمع
۲. کلنی
انجمن، جمعیت، گروه، مجمع
کلنی
(مُ تَ مَ) [ ع . ] (اِ.) محل اجتماع .
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِمف .) گردآمده ، فراهم آمده .
مجتمع. [ م ُ ت َ م َ ] (ع اِ) جایی که در آن چیزی به روی هم توده شده و جمع گردد. || انجمن و محل ملاقات . (ناظم الاطباء). جایی که مردم گرد آیند. محل اجتماع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل فراهم آمدن رشته های مختلف علمی ، آموزشی و جز اینها در یک جا.
- مجتمعآموزشی ؛ به مدرسه ای اطلاق گردد که دوره های کودکستان و دبستان و راهنمایی و دبیرستان با رشته های مختلف در آن گرد آمده باشد.
- مجتمع ورزشی ؛ به ورزشگاهی اطلاق گردد که برای تمام رشته های ورزشی وسائل و میدان تمرین و مسابقه آماده کرده باشند.
مولوی .
سعدی (بوستان ).
۱. محل اجتماع؛ جای گرد آمدن.
۲. مجموعهای از ساختمانها یا واحدها با کارکرد یکسان: مجتمع تجاری.
گردهمآینده؛ اجتماعکننده.
هماد، همتافت