مترادف تعرض : اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دست اندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم، روی برگردانیدن، دست درازی کردن
برابر پارسی : پرخاش، دست درازی کردن، آفند، درازدستی، دست درازی
تعرض
مترادف تعرض : اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دست اندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم، روی برگردانیدن، دست درازی کردن
برابر پارسی : پرخاش، دست درازی کردن، آفند، درازدستی، دست درازی
فارسی به انگلیسی
aggression, molestation, expostulation
aggression, offense, offensive, offensiveness
فارسی به عربی
غزو
عربی به فارسی
درمعرض گذاري , اشکاري , افشاء , نمايش , اراءه
بي پناه گذاشتن , بي حفاظ گذاردن , درمعرض گذاشتن , نمايش دادن , افشاء کردن
مترادف و متضاد
حمله، تجاوز، یورش، تعرض، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی
حمله، یورش، تعرض
پریشانی، ناراحتی، اشوب، تعرض، اختلال، مزاحمت
اذیت، ازار، تعرض، ستوه، بستوه اوری
استیلاء، تعرض، تاخت و تاز، تهاجم، هجوم
اعتراض، تعرض، سرزنش، نکوهش
اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم
روی برگردانیدن
دستدرازی کردن
۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم
۲. روی برگردانیدن
۳. دستدرازی کردن
فرهنگ فارسی
متعرض شدن، دست درازی کردن، پرخاش کردن
۱ -( مصدر ) بامری پرداختن.۲ - دست درازی کردن . ۳ - پرخاش کردن عتاب کردن . ۴ - روی برگردانیدن از . ۵ - ( اسم ) دست درازی . ۶ - عتاب مخالفت . جمع : تعرضات .
۱ -( مصدر ) بامری پرداختن.۲ - دست درازی کردن . ۳ - پرخاش کردن عتاب کردن . ۴ - روی برگردانیدن از . ۵ - ( اسم ) دست درازی . ۶ - عتاب مخالفت . جمع : تعرضات .
فرهنگ معین
(تَ عَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به کاری پرداختن . ۲ - دست درازی کردن .
لغت نامه دهخدا
تعرض. [ ت َ ع َرْ رُ ] ( ع مص ) پیش آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). پیش آمدن و در پی کسی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیش آمدن کسی را و به چیزی در پرداختن. ( غیاث اللغات ). پیش آمدن کسی را. ( آنندراج ). پیش آمدن و طلب کردن. ( از اقرب الموارد ). || چپ و راست رفتن شتر بر کوه از دشواری راه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کژ گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کرانه و ناحیه ظاهر نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فرمان بردن اسب که در بند بود، راننده خویشتن را. || تباهی در شدن بچیزی. || عراضه از همسفران خواستن. || طلب معرفت نمودن و متصدی آن شدن. ( از اقرب الموارد ). ممانعت و زبردستی و جور و ظلم و ستم و دست درازی و زیان و نقصان. ( از ناظم الاطباء ). || مزاحمت. ( ناظم الاطباء ) : آورده اند که در آبگیری از راه ، دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون ، سه ماهی بودند. ( کلیله و دمنه ). اگر تعرض خویش از ما زایل کنی هر روز موظف یکی شکار... بمطبخ ملک فرستیم. ( کلیله و دمنه ). || اعتراض و مخالفت. ( ناظم الاطباء ). ملامت. نکوهش :
اگر هشیار اگر مخمور باشی
چنان زی کز تعرض دور باشی.
اگر هشیار اگر مخمور باشی
چنان زی کز تعرض دور باشی.
نظامی.
گفتم زبان تعرض مصلحت آن است که کوتاه کنی که مرا کرامت این شخص ظاهر شد. ( گلستان ). یاران ارادت من در حق اوخلاف عادت دیدند و بر خفت عقل من حمل کردند. یکی زان میان زبان تعرض دراز کرد و ملامت کردن آغاز. ( گلستان ). || روی آوردن. تصدی. پرداختن به... : خردمندان... از جنگ عزلت گرفته اند و از... تعرض مخاطره... تجنب واجب دیده. ( کلیله و دمنه ). حال بگفت ، روی از توقع او در هم کشید و تعرض سؤال از اهل ادب در نظرش قبیح و ناپسند آمد. ( گلستان ).فرهنگ عمید
۱. حمله کردن.
۲. دست درازی کردن.
۳. [قدیمی] به امری یا کاری پرداختن.
۴. [قدیمی] متعرض شدن.
۲. دست درازی کردن.
۳. [قدیمی] به امری یا کاری پرداختن.
۴. [قدیمی] متعرض شدن.
دانشنامه عمومی
تعرض (به انگلیسی: Assault) بر اساس تعریف کامن لا (قانون مصوب سال ۱۰۶۶ میلادی در انگلستان) به عملی گفته می شود که باعث هراس فردی از آسیب قریب الوقوع یا حمله به فرد مورد نظر می شود.
ویکی پدیا انگلیسی
ویکی پدیا انگلیسی
wiki: تعرض
تعرض (فیلم). «تعرض» (انگلیسی: Assault (film)) یک فیلم است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به فرانک فینلی، فردی جونز، و لسلی-آنه داون اشاره کرد.
wiki: تعرض (فیلم)
تعرض (قانون). تعرض بر اساس تعریف کامن لا (قانون مصوب سال ۱۰۶۶ میلادی در انگلستان) (به انگلیسی: Assault) به عملی گفته می شود که باعث هراس فردی از آسیب قرب الوقوع یا حمله به فرد مورد نظر می شود.
wiki: تعرض (قانون)
فرهنگ فارسی ساره
درازدست
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تُعْرِضْ: که اعراض کنی-که رو بگردانی
معنی مُحْصَنَاتِ: زنان شوهر دار- زنان با عفت (اصلش ازاحصان به معنی منع است و قلعه را هم از این جهت حصن می گویند چون از ورود اغیار منع و جلوگیری می کند و زن شوهر دار هم از این جهت محصنة گفته می شود چون شوهرش او را از تعرض دیگران حفظ می کند.در مورد زنان در سه مورد به کا...
معنی لَا یُؤْذَیْنَ: آن زنان آزار داده نمی شوند (قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می پوشیدند ولی پایین آن را پشت سر می انداختند درعبارت "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ" به زنان مؤمن می گوید که طرز روسر...
معنی یُعْرَفْنَ: که شناخته شوند (عبارت "ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ " یعنی :این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنی] شناخته شوند نزدیکتر است، و در نتیجه [از سوی مردم بیتقوا] مورد آزار قرار نخواهند گرفت.قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می...
معنی یُدْنِینَ: جلو بکشند - پیش بکشند (در عبارت "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ " منظور از پیش کشیدن روسری و سر اندازهایشان ، این است که آن را طوری بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار نامحرمان پیدا نباشد.چون قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری م...
ریشه کلمه:
عرض (۷۸ بار)
معنی مُحْصَنَاتِ: زنان شوهر دار- زنان با عفت (اصلش ازاحصان به معنی منع است و قلعه را هم از این جهت حصن می گویند چون از ورود اغیار منع و جلوگیری می کند و زن شوهر دار هم از این جهت محصنة گفته می شود چون شوهرش او را از تعرض دیگران حفظ می کند.در مورد زنان در سه مورد به کا...
معنی لَا یُؤْذَیْنَ: آن زنان آزار داده نمی شوند (قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می پوشیدند ولی پایین آن را پشت سر می انداختند درعبارت "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ" به زنان مؤمن می گوید که طرز روسر...
معنی یُعْرَفْنَ: که شناخته شوند (عبارت "ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ " یعنی :این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنی] شناخته شوند نزدیکتر است، و در نتیجه [از سوی مردم بیتقوا] مورد آزار قرار نخواهند گرفت.قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می...
معنی یُدْنِینَ: جلو بکشند - پیش بکشند (در عبارت "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ " منظور از پیش کشیدن روسری و سر اندازهایشان ، این است که آن را طوری بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار نامحرمان پیدا نباشد.چون قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری م...
ریشه کلمه:
عرض (۷۸ بار)
wikialkb: تُعْرِض
پیشنهاد کاربران
دست به دامن شدن
درگیری _ نزاع
تعرض یعنی ضرر و زیان وارد شده به کسی را گویند
حمله ی زبانی یا غیر زبانی به کسی همراه با اهانت
حالتی از اعتراض به خود گرفتن
به میدان آمدن
کشیده شدن به پرتگاه
دست اندازی کردن ، دست اندازی
کلمات دیگر: