مترادف مجامله : تملق گویی، مجیزگویی، چرب زبانی، زبان بازی ، خوش رفتاری، مجاملت
متضاد مجامله : مجاهلت، مجاهله
برابر پارسی : چرب زبانی
flatterous courfesy or kindness
ادب ومهرباني , تواضع
تملقگویی، مجیزگویی، چربزبانی، زبانبازی ≠ مجاهلت، مجاهله
۱. تملقگویی، مجیزگویی، چربزبانی، زبانبازی ≠ مجاهلت، مجاهله
۲. خوشرفتاری، مجاملت
مجاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) با کسی نیکویی نمودن . (المصادر زوزنی ). نیکویی کردن . (آنندراج ). ورجوع به مجاملت شود. || به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).