مترادف نگاهبانی : پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
نگاهبانی
مترادف نگاهبانی : پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
فارسی به انگلیسی
vigilance
watch, guard
مترادف و متضاد
پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
فرهنگ فارسی
۱ - حفاظت حراست محافظت . ۲ - قراولی کشیک .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) محافظت ، مراقبت .
لغت نامه دهخدا
نگاهبانی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) حراست و نگهداشت چیزی.( آنندراج ). محافظت. حراست. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). مراقبت. حرس. ( یادداشت مؤلف ). عمل نگاهبان. رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود. || ( اصطلاح نظامی ) قراولی. کشیک. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
= نگهبانی
نگهبانی#NAME?
کلمات دیگر: