کلمه جو
صفحه اصلی

سقط فروش


مترادف سقط فروش : بقال، خرده فروش، خواربارفروش

برابر پارسی : خرده فروش

فارسی به انگلیسی

wholesale dealer

wholesale dealer (of groceries)


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه متاع اندک فروشد خرده فروش .
کسیکه میوه افتاده را برداشته ارزان فروشد .

لغت نامه دهخدا

سقطفروش.[ س َ ق َ ف ُ ] ( نف مرکب ) کسی که میوه افتاده را برداشته ارزان فروشد. ( آنندراج ) ( غیاث ). || دراصطلاح بازاریان دکانداری که قند، چای ، شکر، لیموی عمانی خشک ، فلفل ، زردچوبه ، میخک چینی ( گیاه )، دارچینی ، زرشک پلویی ، سریشم ماهی ، نفط و... فروشد. ( یادداشت مؤلف ). || شاعری که الفاظ و معنی سهل و افتاده و مبتذل در اشعار پسندد. ( آنندراج ) ( غیاث ).

فرهنگ عمید

فروشندۀ کالاهای خرده زیر، خرده فروش.

پیشنهاد کاربران

( سَ قَ فُ ) همان سقطفروش است. می رفت پشت تیغه و می شد سقط فروش. کبریت و زردچوبه و صابون و قند را هربار همراه خود می برد. . . ( گلستان، ابراهیم، از روزگار رفته حکایت، بازتاب نگار، 1383، ص8 )

سقط واحد وزنی بوده در ایام قدیم در تبریز
که با آن گیاهان دارویی، صابون و اقلام خرده را وزن میکردند و میفروختند. سقط فروش

سقط فروش به نام قند؛ چائی؛ صابون. آنهائی که برخلاف گیاه بود می گفتند سقط فروش. چون در آن زمان قوت کشف داروئی خیلی کم بود. این قند و شکر و چائی و بیدمشک را آوردند توی اتحادیه و به نام عطار و سقط فروش شد.

عطاری وسقط فروشی درساوه شغل داروخانه قدیم
http://savehje. blogfa. com/post/1908


کلمات دیگر: