کلمه جو
صفحه اصلی

سفلی


مترادف سفلی : پائینی، زیرین، فرودین

متضاد سفلی : علوی، فرازین

برابر پارسی : زیرین، زیرین

فارسی به انگلیسی

low, inferior


low, lower


مترادف و متضاد

صفت پائینی، زیرین، فرودین ≠ علوی، فرازین


پائینی، زیرین، فرودین ≠ علوی، فرازین


فرهنگ فارسی

مونث اسفل، پست تر، پایین تر، پایین وپست، پایینی، نقیض علوی
( صفت ) منسوب به سفل پایینی زیرین مقابل علوی . یا عالم سفلی . جهان زیرین دنیا . مقابل عالم علوی جهان زبرین .
دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بوده ٠ دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود و اهل هند آنرا کراهی خوانند ٠

فرهنگ معین

(سُ لا ) [ ع . ] (ص . )مؤنث اسفل ، پست - تر، پایین تر.
(سُ یا س یُ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به سفل ، پایینی .

(سُ لا) [ ع . ] (ص .)مؤنث اسفل ، پست - تر، پایین تر.


(سُ یا س یُ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به سفل ، پایینی .


لغت نامه دهخدا

سفلی . [ س ُ ] (اِ) دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود. (برهان ). دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود و اهل هندکراهی خوانند. (آنندراج ) (شرفنامه ).


سفلی. [ س ُ ] ( اِ ) دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود. ( برهان ). دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود و اهل هندکراهی خوانند. ( آنندراج ) ( شرفنامه ).

سفلی. [ س ُ لی ی ] ( ع ص نسبی ) نقیض عُلْوی. ( از اقرب الموارد ). در عربی به معنی پستی است که در مقابل بلندی باشد. ( برهان ). پست تر و این مؤنث اسفل است. بالکسر و بالضم و کسر لام منسوب به سفل که معنی پستی است. ( غیاث ) ( آنندراج ). ضد علوی. ( جهانگیری ) :
ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن
صورتگر علوی و لطیف است بدو در.
ناصرخسرو.
ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو.
تا دایره گنبد معلق
بر مرکز سفلی مدار دارد.
مسعودسعد.
مدار ملکت عالم مراد خلقت آدم
قوام مرکز سفلی امام حضرت اعظم.
خاقانی.
- هفت سفلی ؛ زمین :
کنم قصدنه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی.
خاقانی.

سفلی . [ س ُ لی ی ] (ع ص نسبی ) نقیض عُلْوی . (از اقرب الموارد). در عربی به معنی پستی است که در مقابل بلندی باشد. (برهان ). پست تر و این مؤنث اسفل است . بالکسر و بالضم و کسر لام منسوب به سفل که معنی پستی است . (غیاث ) (آنندراج ). ضد علوی . (جهانگیری ) :
ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن
صورتگر علوی و لطیف است بدو در.

ناصرخسرو.


ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.

ناصرخسرو.


تا دایره ٔ گنبد معلق
بر مرکز سفلی مدار دارد.

مسعودسعد.


مدار ملکت عالم مراد خلقت آدم
قوام مرکز سفلی امام حضرت اعظم .

خاقانی .


- هفت سفلی ؛ زمین :
کنم قصدنه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی .

خاقانی .



فرهنگ عمید

اسفل#NAME?


پایین و پست؛ پایینی.


= اسفل
پایین و پست، پایینی.

دانشنامه عمومی

سفلی (خرامه). سفلی (شیراز)، روستایی از توابع بخش کربال شهرستان شیراز در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان سفلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۰۸۹ نفر (۲۴۱خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

معنی: دیگ آهنی گشاد، زیرین، پایینی،

نام محله ای درشهرممقان آذربایجان شرقی است بفارسی ترجمه شده واژه ترکی "آشاغا کوچه " است . به معنای پایین دست است .


کلمات دیگر: