کلمه جو
صفحه اصلی

خوش طینت


مترادف خوش طینت : خوش ذات، خوش قلب، خوش نیت، نیک سرشت

متضاد خوش طینت : بدطینت، بدنیت

برابر پارسی : خوب سرشت، نیکو سرشت، نیکو نهاد، نیکومنش

فارسی به انگلیسی

good - natured


amiable, benign, good-natured

مترادف و متضاد

خوش‌ذات، خوش‌قلب، خوش‌نیت، نیک‌سرشت ≠ بدطینت، بدنیت


honorable (صفت)
پسندیده، عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام

noble (صفت)
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات

honourable (صفت)
عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام

high-hearted (صفت)
خوش طینت

high-minded (صفت)
مغرور، سخاوتمند، خوش طینت، بامناعت، بزرگ منش

high-souled (صفت)
خوش طینت

straight-arrow (صفت)
خوش طینت

well-doing (صفت)
خوش طینت

فرهنگ فارسی

نیک نهاد نیکو نهاد

لغت نامه دهخدا

خوش طینت. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] ( ص مرکب ) نیک نهاد. نیکونهاد. ( یادداشت مؤلف ). خوب سرشت. پاک نهاد.

فرهنگ عمید

نیکوسرشت، خوش خو، خوش خلق.

پیشنهاد کاربران

پاک نجیب مهربان

مهیب، ترسناک، انسانی با رفتار جن، شخصی که اظهار به شوخ طبعی میکند


کلمات دیگر: