کلمه جو
صفحه اصلی

مجادله کردن


مترادف مجادله کردن : نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن، جدل کردن، مباحثه کردن، دشمنی کردن، خصومت ورزیدن

فارسی به انگلیسی

wrangle, hassle

wrangle


مترادف و متضاد

نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن


جدل کردن، مباحثه کردن


دشمنی کردن، خصومت ورزیدن


۱. نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن
۲. جدل کردن، مباحثه کردن
۳. دشمنی کردن، خصومت ورزیدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ستیزیدن جنگیدن : و با ما مجادله و مضاربه کنند . ۲ - خصومت کردن دشمنی ورزیدن . ۳ - مباحثه کردن در مسئله ای بنحوی که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بمخاطب بقبولاند .

لغت نامه دهخدا

مجادله کردن. [ م ُ دَ ل َ / دِ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ستیزیدن. جنگ کردن : به آواز بلند و به محاوره سفها و الفاظ اخساء مجادله و مخاطبه کنند و مایه عداوت مدخر نهند.( اخلاق ناصری ). و با ما مجادله و مضاربه کنند. ( تاریخ قم ص 11 ). || خصومت ورزیدن. دشمنی کردن. || مباحثه کردن چنانکه هر یک از طرفین بخواهند نظر خود را بر دیگری بقبولانند : هر که با داناتر از خود مجادله کند تا بدانند داناست بدانند که نادان است. ( گلستان ، از امثال و حکم ص 1949 ).


کلمات دیگر: